unwind

/əˈnwaɪnd//ˌʌnˈwaɪnd/

معنی: باز کردن، باز کردن از پیچ، بی کوک کردن، کوک چیزی را باز کردن
معانی دیگر: آرام شدن، استراحت کردن، تمدد اعصاب کردن، (کوک ساعت و غیره را) باز کردن، واکوک کردن، واپیچیدن، رجوع شود به: uncoil، گره گشایی کردن، رفع اشکال کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unwinds, unwinding, unwound
(1) تعریف: to undo from a wound or twisted state; uncoil; untwist.

- We unwound the rope before using it.
[ترجمه گوگل] قبل از استفاده طناب را باز می کنیم
[ترجمه ترگمان] قبل از استفاده از آن طناب را باز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to free from stress; relax.
مشابه: relax, rest

- A vacation will unwind you.
[ترجمه بوف] رفتن به تعطیلات ( فکر ) شما را آسوده می کند
|
[ترجمه گوگل] یک تعطیلات شما را آرام می کند
[ترجمه ترگمان] تعطیلات شما را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: unwindable (adj.), unwinder (n.)
(1) تعریف: to become uncoiled or untwisted.

(2) تعریف: to free oneself from tension; relax.
مشابه: relax, rest

- She goes running to unwind.
[ترجمه گوگل] او می دود تا آرام شود
[ترجمه ترگمان] او برای آرامش به دویدن ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. after the long meeting, i needed time to unwind
بعد از آن جلسه ی طولانی نیاز داشتم که مدتی تمدد اعصاب کنم.

2. It helps them to unwind after a busy day at work.
[ترجمه گوگل]این به آنها کمک می کند تا پس از یک روز کاری پرمشغله آرام شوند
[ترجمه ترگمان]این کار به آن ها کمک می کند بعد از یک روز شلوغ در محل کار استراحت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Shake the rope and let the coils unwind.
[ترجمه گوگل]طناب را تکان دهید و اجازه دهید سیم پیچ ها باز شوند
[ترجمه ترگمان]طناب را تکان دهید و طناب را بالا ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Reading is a good way to unwind.
[ترجمه eng.camelliamsl@] کتاب خوندن یه راه خوب برای ارام شدن و تمدد اعصابه
|
[ترجمه گوگل]مطالعه راه خوبی برای رها شدن است
[ترجمه ترگمان]خواندن راه خوبی برای استراحت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A glass of beer before dinner helped him unwind.
[ترجمه گوگل]یک لیوان آبجو قبل از شام به او کمک کرد تا آرام شود
[ترجمه ترگمان]یک لیوان آبجو قبل از شام به او کمک کرد تا استراحت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She started to unwind her scarf.
[ترجمه گوگل]او شروع به باز کردن روسری خود کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به باز کردن شال گردنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He watched the altimeter unwind and he blinked repeatedly as his Kittyhawk smashed through the tortured, blackened air.
[ترجمه گوگل]او ارتفاع‌سنج را تماشا می‌کرد که باز می‌شد و در حالی که کیتی هاوکش در هوای شکنجه‌شده و سیاه‌شده می‌کوبید، مکرراً پلک می‌زد
[ترجمه ترگمان]او با دقت به دیگران نگاه کرد و او چندین بار پلک زد، در حالی که Kittyhawk از میان فضای تیره و تیره و سیاه او خرد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After a couple of drinks, Tom began to unwind.
[ترجمه گوگل]بعد از چند نوشیدنی، تام شروع به شل شدن کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از چند نوشیدنی، تام شروع به استراحت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How could Vinik unwind such large positions without the markets for those stocks falling in on themselves and on Magellan?
[ترجمه گوگل]چگونه وینیک می‌تواند چنین موقعیت‌های بزرگی را بدون سقوط بازارهای آن سهام بر روی خود و ماژلان باز کند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان این مشاغل بزرگ را بدون بازارهای سهام خود و ماژلان به پایان رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I felt him unwind beside me, his arms and legs twitching as his muscles relaxed.
[ترجمه گوگل]احساس کردم او در کنارم رها می شود، دست ها و پاهایش همزمان با شل شدن عضلاتش تکان می خورد
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که در کنار من از هم باز خواهد شد، بازوانش و پاهایش منقبض می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He watched the altimeter unwind and felt his straps grip as the desert floor swung up to face him.
[ترجمه گوگل]او ارتفاع‌سنج را تماشا کرد که باز می‌شد و وقتی کف صحرا به سمت او بالا می‌رفت، تسمه‌هایش را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]او با دقت به دیگران نگاه کرد و حس کرد که straps همچنان که زمین صحرایی در حال حرکت است، بالا می رود تا با او مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They took full advantage of the opportunity to unwind after a torrid few weeks.
[ترجمه گوگل]آنها پس از چند هفته سخت از این فرصت نهایت استفاده را بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از فرصت برای استراحت پس از چند هفته آینده استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But how many of us make time to unwind?
[ترجمه گوگل]اما چند نفر از ما برای استراحت وقت می گذاریم؟
[ترجمه ترگمان]اما چند نفر از ما برای استراحت وقت داریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you overeat at night to unwind or relieve stress, find a substitute.
[ترجمه گوگل]اگر شب ها برای رهایی از استرس یا کاهش استرس پرخوری می کنید، جایگزینی پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]اگر در شب پرخوری می کنید تا استرس خود را کم کنید یا استرس خود را کم کنید، یک جایگزین پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is therefore possible to unwind the program that many times, obtaining a finite syntactic approximation which exhibits the same behaviour.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توان بارها برنامه را باز کرد و یک تقریب نحوی متناهی به دست آورد که همان رفتار را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین این امکان وجود دارد که برنامه را چند بار از بین ببرد و تقریب محدودی را به دست آورد که رفتار مشابهی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باز کردن (فعل)
undo, open, unfold, disclose, pick, solve, untie, unfix, unscrew, unpack, unwind, unwrap, disengage, disentangle, splay, unbend, unroll, unbolt, unclasp, unclose, unfasten, unhinge, unhitch, unknit, untwist

باز کردن از پیچ (فعل)
unwind

بی کوک کردن (فعل)
unwind

کوک چیزی را باز کردن (فعل)
unwind

انگلیسی به انگلیسی

• unroll, uncoil, loosen, open; relax; become clear
when you unwind after working hard, you relax.
if you unwind something that is wrapped up or wrapped round something else, you straighten it out.
see also unwind.

پیشنهاد کاربران

( Also wind down )
to relax and allow your mind to be free from worry after a period of work or some other activity that has made you worried
استراحت کردن و اجازه دادن به ذهن که از نگرانی پس از یک دوره کاری یا فعالیت دیگری که شما را نگران کرده است، رها شود.
...
[مشاهده متن کامل]

A glass of wine in the evening helps me to unwind after work
Reading a good book is a great way to unwind and escape into a different world
Going for a walk - in nature is a perfect way to unwind and recharge my energy
Practicing yoga and meditation helps me unwind and find inner peace

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/unwind
تمدد اعصاب مردن ، ریلکس کردن
باز کردن
ریلکس کردن
وقتی کسی اخم کرده میگن به معنای ( اخم هایت هارو باز کن هست )
verb
1 : to move the end of something ( such as a piece of string ) that is wound in a roll, coil, etc. , so that it becomes straight
[ obj]
◀️She unwound some thread from the spool.
[no obj]
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The fishing line unwound quickly.
2 [no obj] : to relax and stop thinking about work, problems, etc.
◀️I wanted to unwind after a hard day.
◀️
If you come home stressed what can I do to help you unwind master ?

خستگی در کردن
تمدد اعصاب کردن
ریکس کردن
◾رفع کردن، از سر راه برداشتن ( گیر - گور و غیره )
it is a "complicated process" to determine which sanctions to unwind, the official explained
◾آرام شدن، تمدد اعصاب یافتن یا کردن
?When do you usually listen to music
...
[مشاهده متن کامل]

Answer: I usually listen to music when I’m working out, driving, or doing tasks that don’t require a lot of mental focus. I also enjoy listening to music as a way to relax and unwind after a long day

به حالت قبل برگرداندن، ابطال کردن

1 - unfasten, undo
2 - to relax
عبارت unwinding of commerce during Covid - 19 pandemic را میتوان باین گونه بیان نمود " کساد کردن ( یا شدن ) تجارت جهانی رد جریان کووید - ۱۹".

از پوستۀ خود بیرون آمدن/درآمدن
relax
rest
put your feet up
ریلکس کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس