98 1531 100 1 unmixed System.String[] بررسی کلمه unmixed صفت ( adjective )• : تعریف: combined form of mixed.• مشابه: pure, simple واژه unmixed در جمله های نمونه 1. The conservative is led by disposition, not unmixed with pecuniary self-interest, to adhere to the familiar and the established. [ترجمه ترگمان]این محافظهکاری به رهبری خلق و خوی، نه unmixed با بهره معنوی، و به پیروی از قوانین آشنا و تثبیتشده هدایت میشود [ترجمه گوگل]محافظه کارانه با توجه به منافع مالی منحصر به فرد خود، منسجم و شناخته شده و منصفانه هدایت می شود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. Next was Tashtego, an unmixed Indian from Gay Head. [ترجمه ترگمان]نفر بعد تاشتهگو بود که یک سرخپوست unmixed از Head بود [ترجمه گوگل]بعد Tashtego، یک هندو غیرمنتظره از Gay Head بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. I ordered a dish of unmixed stir - fried cauliflower in the restaurant. [ترجمه ترگمان]من دستور دادم که یک ظرف کلم و سیبزمینی سرخکرده در رستوران سفارش بدهم [ترجمه گوگل]من دستور دادم یک ظرف از مخلوط بدون مخلوط - گل کلم سرخ شده در رستوران [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. Financial innovation may not be unmixed blessing because it really prevents proper regulation. ... مترادف unmixed خالص (صفت)absolute , sheer , net , pure , genuine , solid , sincere , downright , heartfelt , veridical , virginal , unmixed , simon-pure , unalloyed , unadulteratedیک دست (صفت)slick , similar , uniform , flat , unmixed معنی کلمه unmixed به انگلیسی unmixed• not jumbled, not mixed unmixed را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران mehdi نا آمیخته معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Fatemeh > testability Asra > Mechine Khazaeii > period Sunflower > see to S.Ara > Gulf Coast Reyhane > hoity toity کسری > کسرا خزاییی > simpler نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته A.C.EFarhoodرهگذرحیدریعلی باقریEnglish Userسحر نجات پورمحمدرضا ایوبی صانع فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ ضایع مکن ساجده تحسین آمیز امکان ناپذیر