95 1532 100 1 unlocked واژه unlocked در جمله های نمونه 1. I unlocked the water pipe and the water drained out. [ترجمه ننن] من لوله آب را باز کردم وآب بیرون آمد2|0 [ترجمه ترگمان]من لوله آب را باز کردم و آب بیرون آمد [ترجمه گوگل]من لوله آب را باز کردم و آب از بین رفته بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. He unlocked the door of apartment two and disappeared inside after a backward glance at Larry. [ترجمه ترگمان]او قفل در آپارتمان را باز کرد و پس از یک نگاه به سمت لری ناپدید شد [ترجمه گوگل]او دو درب آپارتمان را باز کرد و بعد از یک نگاه عقب به لری، در داخل ناپدید شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. He unlocked the car and threw the coat on to the back seat. [ترجمه ترگمان]او ماشین را باز کرد و کت را روی صندلی عقب انداخت [ترجمه گوگل]او خودرو را باز کرد و کت را روی صندلی عقب گذاشت [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... معنی کلمه unlocked به انگلیسی unlocked• not locked, unlatched, unbolted, open• an unlocked door has not been locked. unlocked را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران سعید پارساپور باز شده، از بسته بندی خارج شده ، از تحت کلید در آمده، باز ، مجتبی احمدی گشوده شده ebi گشوده ، رها ، آزاد ، وِل میثم پیرحیاتی کارکرده ، دست دوم معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Sunflower > No doubt آمنه زاهدغروی > came to کامران بهمنی > emission cap نیلوفر روهنده > Chase against 🐾 مهدی صباغ > Riot squads فرهاد تقی پور > swing at someone فروزان > love angel حیدر > electoral body نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodمحمدرضا ایوبی صانعA.C.Eرهگذرسحر نجات پورdi darkestarعلی باقریEnglish User فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ شگفت انگیز تحسین آمیز well done cruise