underexpose

/ˌʌndərɪkˈspoʊz//ˌʌndərɪkˈspəʊz/

(فیلم عکاسی و غیره) فرو نور دهی کردن، فرو نور دادن، کم نور دادن، کمتر از حد لزوم در معر­ نور و غیره قرار دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underexposes, underexposing, underexposed
• : تعریف: to expose (film) to too little light or for too short a time, resulting in lack of contrast.

جمله های نمونه

1. The Automatic Contrast Enhancement feature lifts flat, under-exposed pictures, boosting mid-tones without sacrificing shadows or highlights.
[ترجمه گوگل]ویژگی ارتقای کنتراست خودکار تصاویر صاف و کم نور را بالا می‌برد و رنگ‌های میانی را بدون از بین بردن سایه‌ها یا هایلایت‌ها افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]ویژگی ارتقا اتوماتیک Contrast، بدون از دست دادن سایه ها یا هایلایت ها، بدون قربانی کردن سایه ها یا هایلایت ها، صاف و under را بالا می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You don't want to underexpose the photos.
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید عکس ها را کم نور کنید
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خواهی عکس ها را خراب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You don't want to underexpose the pictures.
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید تصاویر را کم نور کنید
[ترجمه ترگمان]تو که نمی خواهی عکس ها را خراب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Photo Tip: When exposing for beams of light, it is best to underexpose the rest of the scene.
[ترجمه گوگل]نکته عکس: هنگام نوردهی برای پرتوهای نور، بهتر است بقیه صحنه را کم نور قرار دهید
[ترجمه ترگمان]نکته عکس: هنگام نوردهی برای تیره ای نور، بهتر است بقیه صحنه را کم تر نوردهی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Take care when metering water as the large areas of white can fool the meter to underexpose, making the picture look dark.
[ترجمه گوگل]هنگام اندازه گیری آب مراقب باشید، زیرا نواحی بزرگ سفید می تواند متر را فریب دهد که نوردهی کمتری داشته باشد و تصویر را تاریک نشان دهد
[ترجمه ترگمان]مراقبت کنید وقتی که آب را به شکل مناطق بزرگی از سفید نوردهی کنید، نورسنج را کم نوردهی کنید، و عکس را تاریک جلوه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By positioning the subject near the light source and allowing some of the subject to underexpose, the photographer can let light touch only the most important part of the subject.
[ترجمه گوگل]با قرار دادن سوژه در نزدیکی منبع نور و اجازه دادن به برخی از سوژه برای کم نوردهی، عکاس می تواند اجازه دهد نور تنها مهم ترین قسمت سوژه را لمس کند
[ترجمه ترگمان]با قرار دادن سوژه در نزدیکی منبع نور و اجازه دادن به برخی از سوژه کم نوردهی، عکاس می تواند اجازه دهد نور تنها مهم ترین بخش این موضوع را لمس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On a clear day, the sun is so bright that your camera's meter will tend to underexpose everything else in the frame.
[ترجمه گوگل]در یک روز صاف، خورشید به قدری روشن است که سنج دوربین شما تمایل دارد هر چیز دیگری را در کادر نوردهی کند
[ترجمه ترگمان]در یک روز روشن، خورشید آنقدر روشن است که نورسنج دوربین شما تمایل به کم کردن همه چیزهای دیگر در کادر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] کمتر از حد معمول نور دیدن فیلم - کم نور دیدگی

انگلیسی به انگلیسی

• expose to light that is too weak, expose to light for not enough time (photography)

پیشنهاد کاربران

بپرس