tyrannical

/təˈrænɪkl̩//tɪˈrænɪkl̩/

معنی: ظالمانه، ستمگرانه، وابسته بفرمانروای ظالم
معانی دیگر: مستبد، خودکامه، خویشکام، بیدادگر، ستمگر، ظالم، ستمکار، جابر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tyrannic (adj.), tyrannically (adv.)
• : تعریف: imposing one's will on others by threat or force; despotic; oppressive.
مترادف: authoritarian, autocratic, despotic, dictatorial, domineering, Draconian, imperious, oppressive, tyrannous
مشابه: absolute, arbitrary, brutal, fascist, hard, high-handed, overbearing, repressive, ruthless, severe, totalitarian

- The tyrannical king forced the nobles to give up much of their land.
[ترجمه Mahdi] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجور کرد که بخش اعظمی از سرزمینشان را تسلیم ( پادشاه مستبد ) کنند.
|
[ترجمه گوگل] پادشاه ظالم، اشراف زادگان را مجبور کرد که بخش اعظم سرزمین خود را واگذار کنند
[ترجمه ترگمان] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجبور کرد که از سرزمین خود بالا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our tyrannical office manager won't even allow us to get a new pencil without asking.
[ترجمه گوگل] مدیر دفتر مستبد ما حتی به ما اجازه نمی دهد بدون درخواست یک مداد جدید تهیه کنیم
[ترجمه ترگمان] دفتر tyrannical ما حتی به ما اجازه نمیده که یه مداد تازه بگیریم بدون اینکه سوال کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tyrannical king
پادشاه مستبد

2. the rebellion of the chinese people against the tyrannical government
شورش مردم چین بر علیه دولت ستمگر

3. Tyrannical Hollywood film moguls ruled their stars'lives.
[ترجمه گوگل]غول های ظالم فیلم هالیوود بر زندگی ستارگان خود حکومت می کردند
[ترجمه ترگمان]tyrannical فیلم Hollywood هالیوود زندگی ستارگان خود را بر عهده داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was brought up by a cruel and tyrannical father.
[ترجمه گوگل]او توسط پدری ظالم و ظالم تربیت شد
[ترجمه ترگمان]پدر ظالم و بی رحمانه ای به او نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like all tyrannical leaders, he demanded unquestioning obedience from his followers.
[ترجمه Fatemeh] او هم مانند تمام رهبران مستبد، از پیروانش میخواست که بی چون و چرا از وی اطاعت کنند.
|
[ترجمه گوگل]او مانند همه رهبران ظالم، اطاعت بی چون و چرای پیروان خود را خواستار شد
[ترجمه ترگمان]او نیز مانند همه رهبران مستبد از پیروان خود اطاعت بی چون و چرای می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She works for a tyrannical new boss.
[ترجمه گوگل]او برای یک رئیس جدید مستبد کار می کند
[ترجمه ترگمان]او برای یک رئیس جدید مستبد کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He killed his tyrannical father with a blow to the head.
[ترجمه گوگل]پدر ظالمش را با ضربه ای به سرش کشت
[ترجمه ترگمان]پدر tyrannical را با ضربه به سر کشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some treated their staff in a high-handed and tyrannical way.
[ترجمه گوگل]برخی با کارکنان خود رفتاری بلندپایه و مستبدانه داشتند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به شیوه high و ظالمانه رفتار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lewis was a tyrannical boss who frightened and humiliated his employees.
[ترجمه گوگل]لوئیس یک رئیس ظالم بود که کارمندانش را می ترساند و تحقیر می کرد
[ترجمه ترگمان]لویس، یک رئیس ظالمانه بود که کارکنانش را می ترساند و تحقیر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was this last, clearly tyrannical, action which stirred Anselm to take the only countervailing measure open to him.
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام آشکارا ظالمانه بود که آنسلم را برانگیخت تا تنها اقدام متقابلی را که پیش روی او بود انجام دهد
[ترجمه ترگمان]این آخرین چیزی بود که به وضوح مستبد و عملی که در آن حال به هم می زد این بود که آن را به اندازه کافی برای او باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thousands of refugees fled the tyrannical regime in search of political freedom.
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده در جستجوی آزادی سیاسی از رژیم ظالم گریختند
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده از رژیم استبدادی در جستجوی آزادی سیاسی فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Adrian, the tyrannical waitress in a foreign country, had them all spellbound.
[ترجمه گوگل]آدریان، پیشخدمت ظالم در یک کشور خارجی، همه آنها را طلسم کرد
[ترجمه ترگمان]آدریان، همان پیشخدمت مستبد که در یک کشور خارجی قرار داشت همه آن ها را احاطه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No one will like to live in a tyrannical despotism.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد در یک استبداد مستبد زندگی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نیست در یک استبداد مستبد زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You know how inefficient and tyrannical government bureaucracies are.
[ترجمه گوگل]شما می دانید که بوروکراسی های دولتی چقدر ناکارآمد و مستبد هستند
[ترجمه ترگمان]خودت می دانی که بوروکراسی دولتی چقدر ناکارآمد و ظالمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Jie was extremely tyrannical and dissolute.
[ترجمه گوگل]جی به شدت ظالم و منسوخ بود
[ترجمه ترگمان]jie بسیار مستبد و dissolute بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظالمانه (صفت)
grim, cruel, tyrannous, tyrannical

ستمگرانه (صفت)
tyrannical

وابسته بفرمانروای ظالم (صفت)
tyrannical

انگلیسی به انگلیسی

• of or similar to a tyrant, despotic, authoritarian
a tyrannical ruler, government, or organization acts cruelly and unjustly towards the people they control.

پیشنهاد کاربران

۱. مستبد ۲. ظالم. ستمگر ۳. ظالمانه. بی رحمانه
مثال:
And because Allah is not tyrannical to His servant.
و از این رو خداوند بر بندگانش ظالم و ستمگر نیست.
�وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tyrannize
✅️ اسم ( noun ) : tyrant / tyranny
✅️ صفت ( adjective ) : tyrannical / tyrannous
✅️ قید ( adverb ) : tyrannically
exercising power in a cruel or arbitrary way/ using, showing, or relating to the unfair and cruel use of power over other people in a country, group, etc.
صفت
ستمگر، ظالم، مستبد، اقتدارگرا، جبار
...
[مشاهده متن کامل]

بکارگیری، نشان دادن یا ارتباط با استفاده ناعادلانه و بی رحمانه از قدرت بر افراد دیگر در یک کشور، گروه و غیره.
a tyrannical leader/regime/political system
In the end she left home just to escape the tyrannical rule of her mother.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tyrannical

بپرس