• : تعریف: imposing one's will on others by threat or force; despotic; oppressive. • مترادف: authoritarian, autocratic, despotic, dictatorial, domineering, Draconian, imperious, oppressive, tyrannous • مشابه: absolute, arbitrary, brutal, fascist, hard, high-handed, overbearing, repressive, ruthless, severe, totalitarian
- The tyrannical king forced the nobles to give up much of their land.
[ترجمه Mahdi] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجور کرد که بخش اعظمی از سرزمینشان را تسلیم ( پادشاه مستبد ) کنند.
|
[ترجمه گوگل] پادشاه ظالم، اشراف زادگان را مجبور کرد که بخش اعظم سرزمین خود را واگذار کنند [ترجمه ترگمان] پادشاه مستبد نجیب زادگان را مجبور کرد که از سرزمین خود بالا بروند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our tyrannical office manager won't even allow us to get a new pencil without asking.
[ترجمه گوگل] مدیر دفتر مستبد ما حتی به ما اجازه نمی دهد بدون درخواست یک مداد جدید تهیه کنیم [ترجمه ترگمان] دفتر tyrannical ما حتی به ما اجازه نمیده که یه مداد تازه بگیریم بدون اینکه سوال کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a tyrannical king
پادشاه مستبد
2. the rebellion of the chinese people against the tyrannical government
شورش مردم چین بر علیه دولت ستمگر
3. Tyrannical Hollywood film moguls ruled their stars'lives.
[ترجمه گوگل]غول های ظالم فیلم هالیوود بر زندگی ستارگان خود حکومت می کردند [ترجمه ترگمان]tyrannical فیلم Hollywood هالیوود زندگی ستارگان خود را بر عهده داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was brought up by a cruel and tyrannical father.
[ترجمه گوگل]او توسط پدری ظالم و ظالم تربیت شد [ترجمه ترگمان]پدر ظالم و بی رحمانه ای به او نزدیک شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Like all tyrannical leaders, he demanded unquestioning obedience from his followers.
[ترجمه Fatemeh] او هم مانند تمام رهبران مستبد، از پیروانش میخواست که بی چون و چرا از وی اطاعت کنند.
|
[ترجمه گوگل]او مانند همه رهبران ظالم، اطاعت بی چون و چرای پیروان خود را خواستار شد [ترجمه ترگمان]او نیز مانند همه رهبران مستبد از پیروان خود اطاعت بی چون و چرای می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She works for a tyrannical new boss.
[ترجمه گوگل]او برای یک رئیس جدید مستبد کار می کند [ترجمه ترگمان]او برای یک رئیس جدید مستبد کار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He killed his tyrannical father with a blow to the head.
[ترجمه گوگل]پدر ظالمش را با ضربه ای به سرش کشت [ترجمه ترگمان]پدر tyrannical را با ضربه به سر کشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some treated their staff in a high-handed and tyrannical way.
[ترجمه گوگل]برخی با کارکنان خود رفتاری بلندپایه و مستبدانه داشتند [ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به شیوه high و ظالمانه رفتار می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lewis was a tyrannical boss who frightened and humiliated his employees.
[ترجمه گوگل]لوئیس یک رئیس ظالم بود که کارمندانش را می ترساند و تحقیر می کرد [ترجمه ترگمان]لویس، یک رئیس ظالمانه بود که کارکنانش را می ترساند و تحقیر می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It was this last, clearly tyrannical, action which stirred Anselm to take the only countervailing measure open to him.
[ترجمه گوگل]این آخرین اقدام آشکارا ظالمانه بود که آنسلم را برانگیخت تا تنها اقدام متقابلی را که پیش روی او بود انجام دهد [ترجمه ترگمان]این آخرین چیزی بود که به وضوح مستبد و عملی که در آن حال به هم می زد این بود که آن را به اندازه کافی برای او باز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Thousands of refugees fled the tyrannical regime in search of political freedom.
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده در جستجوی آزادی سیاسی از رژیم ظالم گریختند [ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده از رژیم استبدادی در جستجوی آزادی سیاسی فرار کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Adrian, the tyrannical waitress in a foreign country, had them all spellbound.
[ترجمه گوگل]آدریان، پیشخدمت ظالم در یک کشور خارجی، همه آنها را طلسم کرد [ترجمه ترگمان]آدریان، همان پیشخدمت مستبد که در یک کشور خارجی قرار داشت همه آن ها را احاطه کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. No one will like to live in a tyrannical despotism.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد در یک استبداد مستبد زندگی کند [ترجمه ترگمان]هیچ کس مایل نیست در یک استبداد مستبد زندگی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You know how inefficient and tyrannical government bureaucracies are.
[ترجمه گوگل]شما می دانید که بوروکراسی های دولتی چقدر ناکارآمد و مستبد هستند [ترجمه ترگمان]خودت می دانی که بوروکراسی دولتی چقدر ناکارآمد و ظالمانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Jie was extremely tyrannical and dissolute.
[ترجمه گوگل]جی به شدت ظالم و منسوخ بود [ترجمه ترگمان]jie بسیار مستبد و dissolute بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ظالمانه (صفت)
grim, cruel, tyrannous, tyrannical
ستمگرانه (صفت)
tyrannical
وابسته بفرمانروای ظالم (صفت)
tyrannical
انگلیسی به انگلیسی
• of or similar to a tyrant, despotic, authoritarian a tyrannical ruler, government, or organization acts cruelly and unjustly towards the people they control.
پیشنهاد کاربران
۱. مستبد ۲. ظالم. ستمگر ۳. ظالمانه. بی رحمانه مثال: And because Allah is not tyrannical to His servant. و از این رو خداوند بر بندگانش ظالم و ستمگر نیست. �وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ�
exercising power in a cruel or arbitrary way/ using, showing, or relating to the unfair and cruel use of power over other people in a country, group, etc. صفت ستمگر، ظالم، مستبد، اقتدارگرا، جبار ... [مشاهده متن کامل]
بکارگیری، نشان دادن یا ارتباط با استفاده ناعادلانه و بی رحمانه از قدرت بر افراد دیگر در یک کشور، گروه و غیره. a tyrannical leader/regime/political system In the end she left home just to escape the tyrannical rule of her mother.