typification


معنی: سنخ بندی، علامت سازی، تعیین نمونه
معانی دیگر: سن  بندی، طبقه بندی

جمله های نمونه

1. Sympathetic typifications of Catholics do little to lessen the obvious problem of being attacked while walking the beat.
[ترجمه گوگل]گونه‌های دلسوزانه کاتولیک‌ها نمی‌تواند مشکل آشکار مورد حمله قرار گرفتن در حین حرکت را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]typifications دلسوز به کاتولیک ها اجازه نمی دهند که در هنگام راه رفتن، مشکل آشکار مورد حمله قرار بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The meanings and typifications of institutions are unquestioned in the course of everyday life for the people who use them.
[ترجمه گوگل]معانی و انواع نهادها در مسیر زندگی روزمره برای افرادی که از آنها استفاده می کنند بی چون و چرا است
[ترجمه ترگمان]در جریان زندگی روزمره مردم که از آن ها استفاده می کنند، معانی و typifications موسسات بلامنازع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These three points show the typification of music creation after liberation.
[ترجمه گوگل]این سه نکته نشان دهنده سنخ سازی خلق موسیقی پس از رهایی است
[ترجمه ترگمان]این سه نقطه اوج ایجاد موسیقی پس از آزادی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The concerned problem about simulation test on design typification of antiship missile are briefly discussed.
[ترجمه گوگل]مشکل نگران کننده در مورد آزمایش شبیه سازی در طراحی نمونه سازی موشک ضد کشتی به طور خلاصه مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]مشکل مربوط به آزمایش شبیه سازی در مورد آزمایش طراحی موشک antiship به طور خلاصه مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. From the perspective of narrator, this essay brings forward the conception of folk narrative, and shows that"typification"was an important feature of folk narrative.
[ترجمه گوگل]این جستار از منظر راوی، مفهوم روایت عامیانه را مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که «نمونه‌سازی» یکی از ویژگی‌های مهم روایت عامیانه بوده است
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه راوی، این مقاله مفهوم روایت مردمی را مطرح می کند و نشان می دهد که \"typification\" یکی از ویژگی های مهم روایت مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Synchronically, schematization of experiences, typification of everyday communication, and enhancing non-everyday thinking as common sense, are three practical generative ways of everyday thinking.
[ترجمه گوگل]به طور همزمان، طرح‌واره‌سازی تجربیات، نمونه‌سازی ارتباطات روزمره، و تقویت تفکر غیر روزمره به‌عنوان عقل سلیم، سه روش مولد عملی تفکر روزمره هستند
[ترجمه ترگمان]Synchronically، schematization تجربیات، typification از ارتباط روزمره و ارتقا تفکر غیر روزمره به عنوان عقل سلیم، سه روش سازنده عملی تفکر روزمره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then, it discusses the typification of the image of stone.
[ترجمه گوگل]سپس در مورد تیپ سازی تصویر سنگ بحث می شود
[ترجمه ترگمان]سپس در مورد the تصویر سنگ بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The typification of incoordination between fictitious economy and real economy is asset bubble.
[ترجمه گوگل]نوع ناهماهنگی بین اقتصاد ساختگی و اقتصاد واقعی حباب دارایی است
[ترجمه ترگمان]The of incoordination بین اقتصاد فرضی و اقتصاد واقعی یک حباب دارایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The objects and the main items of design typification evaluations about antitank missiles are described in this paper.
[ترجمه گوگل]اشیاء و موارد اصلی ارزیابی های طراحی در مورد موشک های ضد تانک در این مقاله توضیح داده شده است
[ترجمه ترگمان]اشیا و آیتم های اصلی طراحی typification در مورد موشک های antitank در این مقاله توضیح داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Several writers have pointed to the narrow range of typifications of deviant women.
[ترجمه گوگل]نویسندگان متعددی به طیف محدودی از سنخ بندی زنان منحرف اشاره کرده اند
[ترجمه ترگمان]چندین نویسنده به گستره محدود of زنان منحرف اشاره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The one and the eight recorded the true and deep history, its typification is obvious.
[ترجمه گوگل]یک و هشت تاریخ واقعی و عمیق را ثبت کردند، سنخ بندی آن آشکار است
[ترجمه ترگمان]این هشت و هشت تاریخ واقعی و عمیق آن را ثبت کرده اند، typification آن واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It summaries the lacks and limitations depending on the flight tests purely in the previous design typification evaluations.
[ترجمه گوگل]کمبودها و محدودیت‌ها را بسته به آزمایش‌های پروازی صرفاً در ارزیابی‌های قبلی طراحی خلاصه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این خلاصه عدم وجود و محدودیت بسته به آزمون های پرواز صرفا در ارزیابی های پیشین طراحی typification می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Viewed from a professional point, however, the music criticism writing should also bear the features and colors found in literature and arts such as visualization and typification.
[ترجمه گوگل]با نگاهی حرفه‌ای، نوشتار نقد موسیقی باید دارای ویژگی‌ها و رنگ‌های موجود در ادبیات و هنرهایی مانند تجسم و تایپ‌سازی باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، با نگاه از یک نقطه حرفه ای، منتقدان موسیقی نیز باید ویژگی ها و رنگ های یافت شده در ادبیات و هنر مانند تصویرسازی و typification را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As what economist predicted, culture and economic coexistence and development is a typification trend of future economic increase.
[ترجمه گوگل]همانطور که اقتصاددان پیش بینی کرد، فرهنگ و همزیستی اقتصادی و توسعه یک روند نمونه سازی افزایش اقتصادی آینده است
[ترجمه ترگمان]همان طور که اقتصاد پیش بینی کرد، هم زیستی و هم زیستی و توسعه اقتصادی روند پیشرفت اقتصادی در آینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سنخ بندی (اسم)
typification

علامت سازی (اسم)
typification

تعیین نمونه (اسم)
typification

انگلیسی به انگلیسی

• characterization, symbolization

پیشنهاد کاربران

سنخیت، نمادگار ( داریوش آشوری ) ، نمادگان، نمودمندی، سنخ مندی، نمودسازی
typification ( باستان شناسی )
واژه مصوب: گونه بندی
تعریف: تمیز دادن گونه های مختلف از یکدیگر
نماد سازی، نماد پردازی، نشان دادن یا نمایش چیزی با کمک یک نماد یا یک سمبل

بپرس