typicality


معنی: نمونه، خصوصیت، شاخصیت
معانی دیگر: typicalness نمونه، علامت

جمله های نمونه

1. Typicality means that when extracting the core semantic features of words, we just examine the stable and typical uses of the words, and exclude the temporary and special uses of the words in context.
[ترجمه گوگل]سنخیت به این معناست که هنگام استخراج ویژگی های معنایی اصلی کلمات، فقط کاربردهای ثابت و معمولی کلمات را بررسی کنیم و استفاده موقت و خاص کلمات را در متن حذف کنیم
[ترجمه ترگمان]Typicality به این معنی است که هنگام استخراج ویژگی های معنایی مرکزی کلمات، ما فقط استفاده پایدار و معمول کلمات را بررسی می کنیم و استفاده موقت و خاص از کلمات را در متن حذف می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And semantic typicality involves the interdependency of all the other members except the prototypical member in the category, which is the specific cognition of the meanings in all the sub-categories.
[ترجمه گوگل]و نوع معنایی متضمن وابستگی متقابل همه اعضای دیگر به جز عضو نمونه اولیه در مقوله است که شناخت خاص معانی در همه زیرمجموعه ها است
[ترجمه ترگمان]و typicality معنایی شامل ادغام تمام اعضای دیگر بجز عضو نمونه اولیه در مقوله است، که شناخت خاص از معانی در همه فرعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The study results suggested that increasing the typicality of same-category distractor will cause anaphoric inference resolution fail.
[ترجمه گوگل]نتایج مطالعه نشان می‌دهد که افزایش ویژگی حواس‌پرنده هم‌رده باعث شکست وضوح استنتاج آنافوریکی می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتایج این مطالعه حاکی از آن است که افزایش the of دارای دسته بندی مشابه موجب شکست anaphoric inference خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The models and parameters possess typicality . The methods are reasonable and efficient.
[ترجمه گوگل]مدل ها و پارامترها دارای خاصیت هستند روش ها معقول و کارآمد هستند
[ترجمه ترگمان]مدل ها و پارامترها typicality دارند روش ها منطقی و کارآمد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On the aspects of reality, typicality, and artistic method, the paper makes discussion on the creating of the characters in the novel "the Family" by Bajin.
[ترجمه گوگل]این مقاله از جنبه‌های واقعیت، تیپ‌گرایی و روش هنری، به خلق شخصیت‌های رمان «خانواده» اثر باجین می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]در جنبه های واقعیت، typicality و روش هنری، این مقاله در مورد ایجاد شخصیت هایی در رمان \"خانواده\" اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is of a certain commonality and typicality, we will have some practical significance and application prospects.
[ترجمه گوگل]این یک اشتراک و معمولی خاص است، ما برخی از اهمیت عملی و چشم انداز کاربردی خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]این یک مساله مشترک و مشترک است، ما دارای اهمیت کاربردی و چشم اندازه ای کاربردی خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The typicality of naturalism not only reflects in the theory of naturalism, but also in the literary work.
[ترجمه گوگل]ویژگی طبیعت گرایی نه تنها در نظریه طبیعت گرایی، بلکه در آثار ادبی نیز منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]The طبیعی گرایی نه تنها در نظریه طبیعی گرایی (طبیعی گرایی)بلکه در آثار ادبی نیز انعکاس می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Typicality may be seen as functioning as the locus for the local stability of lexical meanings. In this sense it represents the habitual or regularity aspect of meaning.
[ترجمه گوگل]سنخیت ممکن است به عنوان جایگاهی برای ثبات محلی معانی واژگانی دیده شود به این معنا، جنبه عادتی یا قاعده مندی معنا را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Typicality را می توان بعنوان مکان هندسی برای پایداری محلی معانی واژگانی دید به این معنی که حالت عادی یا نظم معنا را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the route that has brought him to his lawn, in this town, on this day dispels most notions of typicality and exposes its tendency to blur or exclude specific qualities that don't fit.
[ترجمه گوگل]و مسیری که او را به چمنزارش در این شهر رسانده است، در این روز بیشتر تصورات معمولی بودن را از بین می‌برد و تمایل آن را به محو کردن یا حذف ویژگی‌های خاص که مناسب نیستند، آشکار می‌کند
[ترجمه ترگمان]و مسیری که او را به چمن برد، در این شهر، در این روز، بیشتر تصورات of را به خود مشغول کرده و تمایل خود را در معرض تاری یا حذف ویژگی های خاص که مناسب نیستند قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Danxia landform of Danxia Mountain is developed with typicality, representativeness, diversity and non-substitutability.
[ترجمه گوگل]لندفرم Danxia کوه Danxia با خاصیت، نمایندگی، تنوع و غیر قابل جایگزینی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]شکل landform Danxia کوه Danxia با typicality، representativeness، تنوع و non توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But as the individual, this kind of experience of his made him have certain particularity and typicality .
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک فرد، این نوع تجربه او را وادار به خاصیت و خاصیت خاصی کرد
[ترجمه ترگمان]اما به عنوان فرد، این نوع تجربه او باعث شد که او خصوصیات خاصی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although Zhang Shizhao's theory of rule of political parties was imperfect, it did not lack wisdom and insight, with its significant typicality and enlightenment in Chinese modern history.
[ترجمه گوگل]اگرچه تئوری ژانگ شیژائو در مورد حکومت احزاب سیاسی ناقص بود، اما فاقد خرد و بصیرت بود، با ویژگی و روشنگری قابل توجه آن در تاریخ مدرن چین
[ترجمه ترگمان]با اینکه نظریه ژانگ Shizhao از حکومت احزاب سیاسی ناقص بود، اما فاقد حکمت و بینش، با typicality و روشن گری قابل توجه آن در تاریخ مدرن چین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dajiuhu wetland is a sparse type of subalpine wetland in our country, especially famous for its peat-swamp wetland which has uniqueness, typicality and representativeness.
[ترجمه گوگل]تالاب داجیوهو نوعی تالاب کم‌آب در کشور ما است که به‌ویژه به‌خاطر تالاب باتلاق ذغال سنگفرش که منحصربه‌فرد بودن، خاص بودن و معرف بودن آن شهرت دارد
[ترجمه ترگمان]تالاب Dajiuhu یک نوع پراکنده از تالاب subalpine در کشور ماست، به خصوص برای تالاب peat - باتلاقی که منحصر به فرد و typicality و representativeness است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمونه (اسم)
example, instance, exemplar, parable, exemplum, progenitor, precedent, piece, breadboard, sample, model, specimen, module, paradigm, typicality

خصوصیت (اسم)
quality, intimacy, typicality

شاخصیت (اسم)
typicality

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being characteristic

پیشنهاد کاربران

بپرس