typal


وابسته به نوع، مونه ای، مونی، شبیه نمونه، نمونه ای، شبیه حروف چاپی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or acting as a type; typical.
مشابه: typical

جمله های نمونه

1. By means of infrared technique, cold typal wheat can well be distinguished and the bases can be provided for the selection of parentage, line and variety.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تکنیک مادون قرمز می توان گندم معمولی سرد را به خوبی تشخیص داد و زمینه را برای انتخاب اصل و نسب، خط و رقم فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تکنیک مادون قرمز، گندم typal سرد می تواند به خوبی متمایز شود و پایه ها می توانند برای انتخاب والدین، خط و تنوع ارائه شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its characters were between cold typal wheat with excellent characters and warm typal wheat with poor characters on an average for many years, especially metabolic functions.
[ترجمه گوگل]شخصیت‌های آن به‌طور متوسط ​​سال‌ها بین گندم معمولی سرد با شخصیت‌های عالی و گندم معمولی گرم با شخصیت‌های ضعیف، به‌ویژه عملکردهای متابولیک بودند
[ترجمه ترگمان]شخصیت های آن بین سال های سرما typal با شخصیت های عالی و wheat گرم با شخصیت های فقیر به طور متوسط برای چندین سال، به خصوص عملکردهای متابولیکی، قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cold typal wheat with good metabolic function can be distinguished more accurately according to canopy temperature and phenomenal characteristics.
[ترجمه گوگل]گندم معمولی سرد با عملکرد متابولیک خوب را می توان با دقت بیشتری با توجه به دمای تاج پوشش و ویژگی های فوق العاده متمایز کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به دمای سایبان و ویژگی های محسوس، گندم typal سرد با عملکرد خوب متابولیک می تواند با دقت بیشتری تشخیص داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gas occurrence boiler nasty cold typal process: this process less investment, high efficiency.
[ترجمه گوگل]گاز دیگ بخار سرد تند و زننده فرآیند معمولی: این فرآیند سرمایه گذاری کمتر، راندمان بالا
[ترجمه ترگمان]وقوع گاز در فرآیند typal سرد و سرد: این فرآیند کم تر سرمایه گذاری، کارایی بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wart disease is a typal clinical desease, it's symptom indicates the bulk swollen agglomeration on both aides of the Adam apple in the front of the neck.
[ترجمه گوگل]بیماری زگیل یک بیماری بالینی معمولی است، علامت آن نشان دهنده تجمع متورم توده ای در هر دو طرف سیب آدم در جلوی گردن است
[ترجمه ترگمان]بیماری زگیل مانند desease بالینی typal است، نشانه این بیماری است که تراکم ورم کرده هر دو تن از یاران سیب آدم را در جلوی گردن نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results Among sellar tumors, pituitary adenomas are more common than other typal tumors (8 8%).
[ترجمه گوگل]یافته‌ها در میان تومورهای سلار، آدنوم هیپوفیز شایع‌تر از سایر تومورهای معمولی است (8/8%)
[ترجمه ترگمان]نتایج در بین تومورهای sellar، هیپوفیز adenomas نسبت به دیگر تومورهای typal شایع هستند (۸ % %)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has a longer leaf functional period, shorter distance between times, and slower speed with the awn′s yellowing than those of other typal wheats .
[ترجمه گوگل]دوره عملکرد برگ طولانی‌تر، فاصله زمانی کوتاه‌تر و سرعت کم‌تر همراه با زرد شدن ریشک نسبت به سایر گندم‌های معمولی دارد
[ترجمه ترگمان]آن یک دوره زمانی طولانی تری دارد، فاصله کوتاه تر بین زمان و سرعت کندتر با زردی متمایل به زرد نسبت به دیگر of های دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We discovered the spacious aggregation on plague zoonosis of citellus dauricus through the research of 391 foci of 4 typal lands-capes.
[ترجمه گوگل]ما از طریق تحقیق بر روی 391 کانون از 4 شنل لندز، تجمع وسیع را در بیماری طاعون زئونوز سیتلوس داوریکوس کشف کردیم
[ترجمه ترگمان]ما the وسیعی را در zoonosis plague citellus dauricus از طریق تحقیق ۳۹۱ کانون ۴ typal lands کشف کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس