two hundred


دویست

جمله های نمونه

1. The microscope magnified the object two hundred times.
[ترجمه گوگل]میکروسکوپ جسم را دویست برابر بزرگ کرد
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ بیش از دویست بار شی را بزرگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Over two hundred people attended the funeral.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]بیش از دویست نفر در مراسم تدفین حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Up to two hundred people were on board the ship.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر در کشتی بودند
[ترجمه ترگمان]تا دویست نفر سوار کشتی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Two hundred horse were engaged in the war.
[ترجمه گوگل]دویست اسب درگیر جنگ بودند
[ترجمه ترگمان]دویست اسب در جنگ قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He walked two hundred and sixty miles in eight days.
[ترجمه گوگل]او دویست و شصت مایل را در هشت روز پیاده روی کرد
[ترجمه ترگمان]در عرض هشت روز دویست و شصت میل راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are over two hundred people coming to the party so it might be a bit of a squash.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر به مهمانی می آیند، بنابراین ممکن است کمی اسکواش باشد
[ترجمه ترگمان]دویست نفر دارن میان به مهمونی تا یه خورده کدو مه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They raised two hundred pounds or so for charity.
[ترجمه گوگل]آنها حدود دویست پوند برای امور خیریه جمع آوری کردند
[ترجمه ترگمان]دویست لیره برای موسسه خیریه بالا بردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Above two hundred people attended the meeting.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر در این جلسه شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]بیش از دویست نفر در این جلسه شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Almost two hundred suspects were detained in Britain last year under the Prevention of Terrorism Act.
[ترجمه گوگل]تقریباً دویست مظنون سال گذشته بر اساس قانون پیشگیری از تروریسم در بریتانیا بازداشت شدند
[ترجمه ترگمان]سال گذشته حدود دویست مظنون تحت قانون پیش گیری از تروریسم در بریتانیا بازداشت شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most of the house remains intact even after two hundred years.
[ترجمه گوگل]بیشتر خانه حتی پس از دویست سال دست نخورده باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانه پس از دویست سال دست نخورده باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Two hundred years ago our forefathers established this nation.
[ترجمه گوگل]دویست سال پیش اجداد ما این ملت را تأسیس کردند
[ترجمه ترگمان]دویست سال پیش اجداد ما این ملت را تاسیس کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jerry says he does two hundred sit-ups a day.
[ترجمه گوگل]جری می گوید روزی دویست دراز و نشست انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]جری \"میگه اون روز\" یه روز دویست تا شنا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The family has farmed in Kent for over two hundred years.
[ترجمه گوگل]این خانواده بیش از دویست سال در کنت کشاورزی می کردند
[ترجمه ترگمان]این خانواده بیش از دویست سال است که در کنت پرورش یافته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The club members decreased to two hundred.
[ترجمه گوگل]اعضای باشگاه به دویست نفر کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اعضای این باشگاه به دویست نفر کاهش یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• 200

پیشنهاد کاربران

دو صد. [ دُ ص َ ] ( عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) دویست. دو دفعه صد. ( ناظم الاطباء ) :
چرا عمر کرکس دو صد سال ویحک
نماندز سالی فزونتر پرستو.
رودکی.
بیامد دو صد مرد آتش فروز
دمیدند و گفتی شب آمد به روز.
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی.
دو صد بنده تا مجمر افروختند
بر او عود و عنبر همی سوختند.
فردوسی.
فرق است میان دو سخن صعب فزون زآنک
فرق است میان گل و گلخوار دوصد بار.
ناصرخسرو.
دوست گرچه دوصد دو یار بود
دشمن ارچه یکی هزار بود.
سنایی.
دو صد چندان عیوبت برشمارد.
سعدی ( گلستان ) .
اگر به هر سر مویت هنر دوصد باشد
هنر بکار نیاید چو بخت بد باشد.
سعدی ( گلستان ) .
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
سعدی ( گلستان ) .
مرا هم دوصد گونه آز و هواست.
سعدی ( بوستان ) .
دو صد رقعه بالای هم دوخته
چو حراق خود در میان سوخته.
سعدی ( بوستان ) .
- امثال :
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
- دو صد ساله ؛ دویست ساله :
باران دوصد ساله فروننشاند
این گرد بلا را که برانگیخته ای.
عمادی ( از سندبادنامه ) .
- دو صد هزار ؛ دویست هزار :
شاهان دو صد هزار فروخورد و خوار کرد
از تو فزون به مال و به ملک و به جاه و زور.
ناصرخسرو.
|| کنایه از مطلق عدد کثیر. ( آنندراج ) :
چنین داد پاسخ که پیری و درد
در آرد دو صد گونه آهو به مرد.
اسدی.
هر که با خود دو گواه از رگ گردن دارد
می برد پیش دوصد دعوی بی معنی را.
صائب ( از آنندراج ) .
رجوع به شواهد معنی اول شود.

دویست

بپرس