twit

/twɪt//twɪt/

معنی: سرزنش، طعنه، سرزنش کردن
معانی دیگر: به رخ کشی، مچل سازی، سرکوب، عیب نمایی، (انگلیس - عامیانه) آدم احمق و قابل تحقیر، چلغوز، جوالق، هیجان، عصبی بودن، دستپاچگی، عیوب یا اشتباهات کسی را یاداور شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: twits, twitting, twitted
• : تعریف: to taunt or tease, esp. in an unkind or malicious way.
مشابه: gibe, poke fun at, taunt

- She liked to twit him about his failures.
[ترجمه گوگل] او دوست داشت در مورد شکست هایش به او توئیت کند
[ترجمه ترگمان] دوست داشت به خاطر شکست های خود او را سرزنش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or instance of taunting or ridiculing.
مشابه: gibe
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a foolish, annoying person.
مشابه: ninny

جمله های نمونه

1. Stop messing around, you silly twit!
[ترجمه گوگل]دست از آشفتگی بردار، ای توهین احمقانه!
[ترجمه ترگمان]بس کن احمق احمق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You look a twit in that suit.
[ترجمه Parnia] تو این کت و شلوار ، احمق به نظر میرسی
|
[ترجمه گوگل]تو توی اون کت و شلوار به نظر میرسی
[ترجمه ترگمان]تو این کت و شلوار خیلی بیجا به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He's an arrogant little twit!
[ترجمه گوگل]او یک توئیت کوچک مغرور است!
[ترجمه ترگمان]اون یه احمق گستاخ احمقه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ray's a bit of a twit.
[ترجمه گوگل]ری یک کمی پیچ و خم است
[ترجمه ترگمان]ری یه احمقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He reportedly called her "a lying little twit".
[ترجمه گوگل]گفته می شود که او او را "یک تویت کوچک دروغگو" خطاب کرده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که او او را \"نشانه ای کوچک و بیجا\" خوانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's such a twit!
[ترجمه گوگل]او چنین تیپ است!
[ترجمه ترگمان]عجب احمقی است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You see him as an insignificant twit.
[ترجمه گوگل]شما او را به عنوان یک جفت بی اهمیت می بینید
[ترجمه ترگمان]تو اونو به عنوان یه احمق ناچیز می بینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Little Twit blasted me on his new cd, why?
[ترجمه گوگل]توئیت کوچولو در سی دی جدیدش از من انتقاد کرد، چرا؟
[ترجمه ترگمان]twit کوچولو منو روی سی دی جدیدش منفجر کرد، چرا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Morse was endeavoring to twit Martin on the latter topic. At last Judge Blount looked across the table with benignant and fatherly pity.
[ترجمه گوگل]مورس تلاش می‌کرد تا مارتین را در مورد موضوع دوم توئیت کند سرانجام قاضی بلونت با دلسوزی و ترحم پدرانه به آن سوی میز نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]آقای مورس سعی می کرد که به خاطر موضوع دوم خود را سرزنش کند سرانجام قاضی Blount با دلسوزی پدرانه از روی میز نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Between you and me I think that new supervisor is a twit.
[ترجمه گوگل]بین من و تو فکر می کنم که ناظر جدید یک اتفاق است
[ترجمه ترگمان]بین من و تو فکر می کنم که اون سرپرست جدید یه احمقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't get them mixed up or everyone else on the list will think you're a twit.
[ترجمه گوگل]آنها را با هم قاطی نکنید وگرنه هر کس دیگری که در لیست است فکر می کند که شما یک قاتل هستید
[ترجمه ترگمان]اونا رو قاطی نکن وگرنه همه روی لیست فکر می کنن که تو یه احمقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A lot of the arts fellows think Humphrey's a bit of a twit and tend to talk down to him.
[ترجمه گوگل]بسیاری از هنرپیشه‌ها فکر می‌کنند که همفری کمی خوش‌بین است و تمایل دارند با او صحبت کنند
[ترجمه ترگمان]خیلی از جوان ها فکر می کنند هم فری کمی کودن است و دوست دارد با او حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. My own professional credibility would be lost in an instant if I proposed a boring twit.
[ترجمه گوگل]اعتبار حرفه‌ای خودم در یک لحظه از بین می‌رود اگر یک توئیت خسته‌کننده را پیشنهاد کنم
[ترجمه ترگمان]اعتبار حرفه ای من در یک لحظه از دست خواهد رفت اگر من یک بیجا را پیشنهاد کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Tongue Twister tried to teach your tongue to twist and turn, and twit an twat.
[ترجمه گوگل]آقای Tongue Twister سعی کرد به زبان شما بپیچد و بچرخد و یک توات بچرخد
[ترجمه ترگمان]او می خواست به تو یاد بدهد که زبان تو را پیچ و پیچ کند و احمق جلوه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

انگلیسی به انگلیسی

• tease, taunt
instance of teasing or taunting, gibe; place of weakness in a thread of yarn; stupid person, silly person, fool (colloquial)
a twit is someone who is silly or thoughtless; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Look let's stop this right now because I don't need a lecture on maturity or writing from a 20 - year - old twit
آدم احمق و قابل تحقیر، چلغوز، جوالق
پیام

بپرس