twisty

/ˈtwɪsti//ˈtwɪsti/

معنی: منحرف، پیچ دار، پیچ خورده، تاب دار، تابیده
معانی دیگر: تاب دار، پیچ خورده، پیچ دار، منحرف، تابیده

جمله های نمونه

1. Show these cars a twisty, wet A-road, though, and the Limited transforms from man to He-man.
[ترجمه گوگل]به این ماشین‌ها یک جاده A پرپیچ‌وخم و خیس نشان دهید، و Limited از مرد به او مرد تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، نشان دادن این خودروها در جاده مرطوب و مرطوب، با این وجود، و محدود کردن محدود از انسان به مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Especially on twisty country roads, the lowered centre of gravity pays off.
[ترجمه گوگل]به خصوص در جاده‌های روستایی پرپیچ و خم، مرکز ثقل پایین‌تر نتیجه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بویژه در جاده های کوهستانی، مرکز ثقل به پایین پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drive required going down a quite twisty road.
[ترجمه گوگل]رانندگی نیاز به پایین آمدن از یک جاده کاملاً پر پیچ و خم داشت
[ترجمه ترگمان]جاده در پیچ جاده پیچ و خمی را طی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Twisty Iike the bobcat, saIty type of pretzeI.
[ترجمه گوگل]Twisty مانند بابکت، از نوع saIty از pretzeI
[ترجمه ترگمان] گربه وحشی، گربه وحشی گربه وحشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How could I protect you from their twisty hearts?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانم تو را از قلب های پرپیچ و خم آنها محافظت کنم؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونم از شما در برابر قلب their محافظت کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No surprises here, just a steep, bumpy, twisty path full of trees to get through.
[ترجمه گوگل]اینجا جای شگفتی نیست، فقط یک مسیر شیب دار، پر از دست انداز و پر پیچ و خم پر از درخت برای عبور
[ترجمه ترگمان]اینجا هیچ سورپرایزی در کار نبود، فقط یک جاده پر شیب و پرپیچ و خم که پر از درختان بود تا بتوانند از آن عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pipes are narrow and twisty, and there are leaks in every joint.
[ترجمه گوگل]لوله ها باریک و پیچ خورده هستند و در هر مفصل نشتی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]لوله ها باریک و خشک هستند و در هر مفصل نشت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For guaranteeing the stability of blisk twisty tunnel in ECM, a process mode was presented, where the tangential velocity of cathode relative to workpiece kept steady in the whole process.
[ترجمه گوگل]برای تضمین پایداری تونل چرخشی در ECM، یک حالت فرآیندی ارائه شد که در آن سرعت مماسی کاتد نسبت به قطعه کار در کل فرآیند ثابت نگه داشته شد
[ترجمه ترگمان]برای تضمین پایداری تونل ۵ - ۱ در ECM، یک حالت فرآیند ارایه شد، که در آن سرعت مماسی نسبت به قطعه کار در کل فرآیند ثابت می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If god couldn't protect you from this twisty world.
[ترجمه گوگل]اگه خدا نتونست از این دنیای پر پیچ و خم محافظت کنه
[ترجمه ترگمان]اگر خدا نمی توانست از شما در برابر این دنیای twisty محافظت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The coated twisty blade patterns possesses higher bending strength and hardness than the uncoated ones.
[ترجمه گوگل]الگوهای تیغه پیچ خورده پوشش داده شده دارای استحکام خمشی و سختی بالاتری نسبت به تیغه های بدون پوشش هستند
[ترجمه ترگمان]الگوهای برشی پوشش داده شده دارای مقاومت خمشی بالاتر و سختی نسبت به the هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At this moment, some moving letters and some twisty curve lines appear on the screen.
[ترجمه گوگل]در این لحظه، برخی حروف متحرک و برخی خطوط منحنی پیچ خورده روی صفحه ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]در این لحظه برخی از خطوط منحنی و برخی خطوط منحنی هشدار در صفحه ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Have you ever had a Twisty Treat? Yes, it made me sick.
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال غذای پیچشی داشته اید؟ بله حالم بد شد
[ترجمه ترگمان]تا حالا با هم درمانش کردین؟ بله، حالم بد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The best place to test a motorcycle's mettle is on a twisty mountain road.
[ترجمه گوگل]بهترین مکان برای آزمایش قدرت موتور سیکلت در یک جاده کوهستانی پرپیچ و خم است
[ترجمه ترگمان]بهترین مکان برای تست کردن یک موتور سیکلت بر روی جاده کوهستانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just the car to have on an island full of lots of narrow, high-hedged twisty roads and a 60-miles-per-hour speed limit.
[ترجمه گوگل]فقط ماشینی که باید در جزیره ای پر از جاده های پر پیچ و خم باریک و پرچین و محدودیت سرعت 60 مایل در ساعت داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تنها اتومبیلی که در جزیره ای پر از جاده های باریک و باریک و پیچ در پیچ جاده و یک محدوده سرعت ۶۰ مایل در ساعت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The drivers roared round tight corners and skilfully navigated a twisty, bendy and muddy course.
[ترجمه گوگل]رانندگان در پیچ‌های تنگ غرش می‌کردند و با مهارت مسیری پرپیچ‌وخم، خمیده و گل‌آلود را طی می‌کردند
[ترجمه ترگمان]رانندگان در تنگنا دور می زدند و او را با مهارت در مسیر پیچ و خم های کوره راه های پرپیچ و خم راهنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

پیچ دار (صفت)
involute, swept, twisty

پیچ خورده (صفت)
twisted, swept, kinky, twisty, turned

تاب دار (صفت)
twisty

تابیده (صفت)
twisty

تخصصی

[نساجی] تابیده - تابدار - پیچیده - تاب خورده

پیشنهاد کاربران

** چیزی پیچیده یا مفصل، اغلب برای توصیف داستان ها یا وضعیت هایی با تغییرات غیرمنتظره زیاد استفاده می شود.
** این اصطلاح اغلب برای توصیف مسیرها یا جاده های فیزیکی که دارای پیچ های زیاد هستند استفاده می شود، اما می تواند به روایت ها، وضعیت ها یا طراحی های پیچیده و مفصل نیز اشاره داشته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف: Winding, sinuous, serpentine
متضاد: Straight, direct, linear
مثال؛
"The twisty road made driving difficult. "
"The mystery novel had a twisty plot with many surprises. "
"Her twisty hair fell in natural curls. "

۱. پر پیچ و خم. پیچ در پیچ ۲. نادرست
مثال:
A twisty road
یک جاده ی پر پیچ و خم و پیچ در پیچ

بپرس