twisting

جمله های نمونه

1. The old peasant is twisting pieces of straw into a rope.
[ترجمه گوگل]دهقان پیر در حال چرخاندن تکه های نی به طناب است
[ترجمه ترگمان]دهقان پیر تکه کاه را به طناب پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A snake was twisting around his arm.
[ترجمه گوگل]مار دور بازویش می پیچید
[ترجمه ترگمان]ماری بازویش را دور بازویش پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The newspaper was accused of twisting the facts.
[ترجمه گوگل]این روزنامه متهم به تحریف حقایق شد
[ترجمه ترگمان]روزنامه متهم به چرخاندن واقعیت ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was still twisting about in pain.
[ترجمه گوگل]او هنوز از درد می پیچید
[ترجمه ترگمان]هنوز داشت از درد پیچ وتاب می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I didn't say that! You're twisting my words around!
[ترجمه گوگل]من اینو نگفتم! تو داری حرفامو میپیچونی!
[ترجمه ترگمان]من این را نگفتم! تو داری حرف های من رو به هم می زنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Romantic chateaux and castles overlook the river's twisting course.
[ترجمه گوگل]قلعه‌ها و قلعه‌های رمانتیک مشرف به مسیر پرپیچ و خم رودخانه هستند
[ترجمه ترگمان]قصرهای رمانتیک و قلعه های Romantic مسیر منحرف و پرپیچ و خم رودخانه را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I didn't say that!You're twisting my words round!
[ترجمه گوگل]من اینو نگفتم داری حرفامو میپیچونی!
[ترجمه ترگمان]من این را نگفتم! حرفم را تمام کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Those children have been twisting the wreath off again.
[ترجمه گوگل]آن بچه ها دوباره تاج گل را پیچانده اند
[ترجمه ترگمان]این بچه ها دیگر حلقه را از هم جدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You're twisting my words - that's not what I said at all.
[ترجمه گوگل]تو حرف من را می پیچی - اصلاً این چیزی نیست که من گفتم
[ترجمه ترگمان]داری کلماتم را تحریف می کنی - این چیزی نیست که من گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sweet peas are twisting up the canes.
[ترجمه گوگل]نخودهای شیرین عصاها را می پیچند
[ترجمه ترگمان]نخود شیرین the را به هم می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The rhododendrons encroached ever more on the twisting drive.
[ترجمه گوگل]رودودندرون ها بیش از پیش به درایو پیچ خورده تجاوز کردند
[ترجمه ترگمان]The که تا به حال در جاده پیچ خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was staring down at her hands, twisting the ring on her finger.
[ترجمه گوگل]به دستانش خیره شده بود و حلقه را روی انگشتش می چرخاند
[ترجمه ترگمان]او به دست هایش خیره شده بود و حلقه را روی انگشتش می چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After twisting and turning for a while, he managed to wriggle free.
[ترجمه گوگل]پس از مدتی پیچ و تاب، او توانست آزاد شود
[ترجمه ترگمان]بعد از این که پیچ وتاب می خورد و می چرخید، سعی کرد خودش را آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She sat there nervously twisting the ring around on her finger.
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت همان جا نشست و حلقه را روی انگشتش پیچاند
[ترجمه ترگمان]او با نگرانی ان جا نشسته بود و حلقه را روی انگشتش می چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] پیچشی - تابیدگی
[نساجی] تاب دادن - بهم تابی نخ - به هم تاباندن نخ ها
[ریاضیات] جفت کردن، پیچش

انگلیسی به انگلیسی

• winding, spinning; spinning of twine; rotating; revolving; distortion; overtrading, churning (finance); use of deception to encourage clients to change life insurance companies

پیشنهاد کاربران

جابجا کردن با هم، چرخاندن
پیچاندن
حرکات تکنینکی در ورزش ترامپولینگ ( پیچ خوردن بدن در هوا (
پیچ در پیچ
پر پیچ و خم

بپرس