🔹 معادل فارسی : تحریف حقیقت / وارونه جلوه دادن واقعیت / دستکاری اطلاعات برای فریب / تغییر جهت روایت به نفع خود
🔹 مثال ها:
He twisted the truth to make it seem like I was the one who failed. حقیقت رو تحریف کرد تا طوری جلوه بده که من شکست خورده ام.
... [مشاهده متن کامل]
Politicians often twist the truth to fit their agenda. سیاست مدارها اغلب واقعیت رو به نفع برنامه هاشون تغییر می دن.
She didn’t lie exactly, but she twisted the truth just enough to avoid blame. دقیقاً دروغ نگفت، ولی حقیقت رو اون قدر پیچوند که از زیر بار مسئولیت در بره.
🔹 مترادف ها: distort reality – bend the truth – misrepresent – spin – manipulate facts – fudge the truth
🔹 مثال ها:
He twisted the truth to make it seem like I was the one who failed. حقیقت رو تحریف کرد تا طوری جلوه بده که من شکست خورده ام.
... [مشاهده متن کامل]
Politicians often twist the truth to fit their agenda. سیاست مدارها اغلب واقعیت رو به نفع برنامه هاشون تغییر می دن.
She didn’t lie exactly, but she twisted the truth just enough to avoid blame. دقیقاً دروغ نگفت، ولی حقیقت رو اون قدر پیچوند که از زیر بار مسئولیت در بره.
🔹 مترادف ها: distort reality – bend the truth – misrepresent – spin – manipulate facts – fudge the truth