خواسته ی خود را بر کسی تحمیل کردن
بر خلاف میل باطنی کسی وادار به انجام کاری کردن
بر خلاف میل باطنی کسی وادار به انجام کاری کردن
نظر کسی رو عوض کردن
متقاعد کردن کسی
متقاعد کردن کسی
ترغیب کردن یا مجبور کردن کسی برای انجام دادن کاری که واقعا نمی خواسته انجامش بده
متقاعد کردن، قانع کردن
To convince someone, to persuade someone
فردی رو وادار به انجام کاری کنی ( که مطابق میلش نیست ) they twisted my arm to sell the house
آنها منو واداربه فروش کردن
آنها منو واداربه فروش کردن