متقاعد کردن یا مجبور کردن کسی به انجام کاری که از آن راضی نیست
استفاده از فشار یا نفوذ برای وادار کردن کسی به موافقت با چیزی
این اصطلاح اغلب در مکالمات غیررسمی برای اشاره به این استفاده می شود که کسی با اکراه موافقت کرده کاری را انجام دهد بعد از اینکه تحت فشار یا متقاعد شده است. این عبارت حسی از مجبور کردن ملایم را منتقل می کند و نه اجبار صریح.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Coerce, persuade, compel
مثال؛
I didn't want to go to the party, but she twisted my arm.
After some negotiation, he finally twisted my arm to join the project.
استفاده از فشار یا نفوذ برای وادار کردن کسی به موافقت با چیزی
این اصطلاح اغلب در مکالمات غیررسمی برای اشاره به این استفاده می شود که کسی با اکراه موافقت کرده کاری را انجام دهد بعد از اینکه تحت فشار یا متقاعد شده است. این عبارت حسی از مجبور کردن ملایم را منتقل می کند و نه اجبار صریح.
... [مشاهده متن کامل]
مترادف: Coerce, persuade, compel
مثال؛