twinkling

/ˈtwɪŋkl̩ɪŋ//ˈtwɪŋkl̩ɪŋ/

سوسو، چشمک زنی، برهم زدن چشمان، چشم برهم زنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of shining intermittently or briefly.
مشابه: twinkle

(2) تعریف: the amount of time required to blink an eye; moment; instant.
مشابه: twinkle

جمله های نمونه

1. A galaxy of twinkling stars matched the thousands of sparkling city lights.
[ترجمه گوگل]کهکشانی از ستاره های چشمک زن با هزاران نور درخشان شهری مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]کهکشانی از ستارگان چشمک زن، با هزاران چراغ های شهر می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I saw lights twinkling in the little town below us.
[ترجمه گوگل]من نورهایی را دیدم که در شهر کوچک زیر ما چشمک می زنند
[ترجمه ترگمان]دیدم که چراغ های شهر کوچک زیر ما سوسو می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was asleep in a twinkling.
[ترجمه گوگل]در یک چشمک خوابیده بود
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I shall be there in a twinkling.
[ترجمه گوگل]من در یک چشمک در آنجا خواهم بود
[ترجمه ترگمان]من در یک چشم به هم زدن آنجا خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The broken mirror was reinstated in the twinkling of an eye.
[ترجمه گوگل]آینه شکسته در یک چشم به هم زدن دوباره جا افتاد
[ترجمه ترگمان]آینه شکسته در یک چشم به هم زدن دوباره به قدرت رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Microprocessors do the calculations in the twinkling of an eye.
[ترجمه گوگل]ریزپردازنده ها محاسبات را در یک چشم به هم زدن انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]microprocessors در یک چشم به هم زدن محاسبات را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suddenly, in the twinkling of an eye, her whole life had been turned upside down.
[ترجمه گوگل]ناگهان در یک چشم به هم زدن تمام زندگی او زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان، در یک چشم به هم زدن، تمام زندگی او زیر و رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her mood can change in the twinkling of an eye.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او می تواند در یک چشم به هم زدن تغییر کند
[ترجمه ترگمان]حالت او می تواند در چشم یک چشم به هم زدن تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The tune set our toes twinkling.
[ترجمه گوگل]لحن باعث شد انگشتان پاهای ما چشمک بزنند
[ترجمه ترگمان]The شروع به چشمک زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From it one could see lights twinkling in the little town below, and fishing-boats with lights at sea.
[ترجمه گوگل]از آن می توان چراغ هایی را دید که در شهر کوچک زیر چشمک می زنند و قایق های ماهیگیری با چراغ هایی در دریا
[ترجمه ترگمان]از آن یکی می توانست نورها را ببیند که در آن شهر کوچک زیر نور، و قایق های ماهیگیری در دریا سوسو می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It looked over its shoulder at her with twinkling red eyes.
[ترجمه گوگل]از بالای شانه اش با چشمان قرمز براق به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از بالای شانه اش با چشمانی قرمز روشن به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He grinned, his eyes twinkling wetly.
[ترجمه گوگل]پوزخندی زد، چشمانش خیس برق می زد
[ترجمه ترگمان]او نیشخند زد، چشم هایش برق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Eight sylphlike forms and eight pairs of dainty, twinkling feet and ankles.
[ترجمه گوگل]هشت فرم سیلف مانند و هشت جفت پا و مچ پاهای درخشان و چشمک زن
[ترجمه ترگمان]هشت جفت چشم و هشت جفت ظریف، با پاهای براق و قوزک پا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Belinda dared to meet his wicked, twinkling blue gaze, and found that their eyes locked together surprisingly often.
[ترجمه گوگل]بلیندا جرأت داشت با نگاه شریرانه و چشمک زن آبی او روبرو شود و متوجه شد که چشمان آنها اغلب به طرز شگفت انگیزی به هم قفل می شود
[ترجمه ترگمان]برکلی با چشمان آبی درخشانش به او نگاه کرد و دید که چشمانشان به طرز شگفت انگیزی در کنار هم قفل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the twinkling of an eye they were safe inside with their friends.
[ترجمه گوگل]در یک چشم به هم زدن در داخل با دوستان خود امن بودند
[ترجمه ترگمان]در یک چشم به هم زدن با دوستانش در امان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• action of shining with a flickering light; amount of time it takes to wink; wink (archaic)
if you do something in the twinkling of an eye, you do it very quickly.

پیشنهاد کاربران

تو یه چشم به هم زدن
– I shall be there in a twinkling
– He was asleep in a twinkling
– In the twinkling of an eye the little boy disappeared
چشمک زدن
بیک چشم بر هم زدن

بپرس