twine

/ˈtwaɪn//twaɪn/

معنی: پیچ، ریسمان چند لا، نخ قند، بهم بافتن، در بر گرفتن
معانی دیگر: بافتن، (به هم) پیچیدن، (کاشانی) پنگاندن، به هم بستن، پیچ و تاب خوردن، پیچاپیچ بودن، مارپیچ بودن، ریسمان (یا نخ یا طناب و غیره) دولا، نخ تابیده، تابیدگی، پیچیدگی، چندلایی، لا، گوریدگی، پیچ و خم، درهم گیرکردگی، ژولیدگی، گیاه پیچنده (مانند نیلوفر)، ن  قند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: sturdy string that is made by twisting two or more strands together.
مترادف: cord
مشابه: cable, line, rope, string, yarn

(2) تعریف: something that has been twisted, coiled, or turned.
مترادف: coil, twist
مشابه: braid, convolution, helix, kink, plait, spiral, tendril, twirl

- a twine of hair
[ترجمه گوگل] یک ریسمان مو
[ترجمه ترگمان] یک دسته مو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a twisted tangle; knot.
مترادف: knot, snarl, tangle
مشابه: convolution
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: twines, twining, twined
(1) تعریف: to twist or wind together (strands or fibers).
مترادف: entwine, interlace, intertwine, twist
مشابه: braid, interweave, plait, splice, wreathe

(2) تعریف: to shape or form by twisting or coiling materials together.
مترادف: braid, coil, plait, splice
مشابه: weave, wreathe

- We twined a strong rope for the hike.
[ترجمه گوگل] برای پیاده روی یک طناب محکم پیچیدیم
[ترجمه ترگمان] ما یه طناب محکم برای پیاده روی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to wrap, twist, or wind around or about something.
مترادف: twirl, twist, wrap
مشابه: coil, encircle, fold, wind, wreathe

- I had to twine string around the package.
[ترجمه گوگل] مجبور شدم دور بسته را نخ ببندم
[ترجمه ترگمان] مجبور شدم بسته رو دور بسته نخ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She twined her legs about the chair leg.
[ترجمه محمد جواد] او پاهایش را به دو صندلی پیچید
|
[ترجمه گوگل] پاهایش را روی پای صندلی چرخاند
[ترجمه ترگمان] پاهایش را روی پای صندلی جا گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to twist, coil, or wrap around.
مشابه: enwrap, twirl, wrap, wreathe

- Ivy was twining the lamppost.
[ترجمه گوگل] پیچک داشت تیر چراغ برق را دوقلوی می کرد
[ترجمه ترگمان] آوی داره تیر چراغ برق رو سوراخ میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to be or become coiled or twisted (often fol. by around).
مترادف: coil, entwine, intertwine, twist, wind
مشابه: climb, interweave, snarl, tangle

- The plant twines around the trunk of a tree as it climbs.
[ترجمه گوگل] این گیاه هنگام بالا رفتن دور تنه درخت پیچ می خورد
[ترجمه ترگمان] گیاه در اطراف تنه یک درخت قرار می گیرد و از آن بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to follow or take a winding path, as a river.
مترادف: coil, snake, wind
مشابه: meander, worm, zigzag

جمله های نمونه

1. to twine a wreath of flowers
یک دسته گل به هم بستن

2. a roll of twine
یک گندله نخ قند

3. The cat tangled the ball of twine.
[ترجمه گوگل]گربه توپ ریسمان را در هم پیچید
[ترجمه ترگمان]گربه رشته رشته رشته را درهم گره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tied the parcel with twine.
[ترجمه گوگل]بسته را با ریسمان بست
[ترجمه ترگمان]بسته را با نخ بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These strands of molecules twine around each other to form cable-like structures.
[ترجمه گوگل]این رشته‌های مولکول به دور یکدیگر می‌پیچند و ساختارهای کابلی شکل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این رشته های مولکول ها به اطراف یکدیگر متصل می شوند تا ساختارهای کابل مانند را شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Twine the different coloured threads together.
[ترجمه گوگل]نخ های رنگی مختلف را با هم بپیچید
[ترجمه ترگمان]نخ های مختلف را به هم وصل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He tied a piece of twine around its neck for a leash.
[ترجمه گوگل]تکه ریسمانی را برای افسار به گردنش بست
[ترجمه ترگمان]او تکه ای از نخ را دور گردن خود بست تا قلاده را ببندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stones and shells, slung on twine, rattled.
[ترجمه گوگل]سنگ ها و صدف ها، آویزان شده بر ریسمان، جغجغه می کردند
[ترجمه ترگمان]سنگ ها و صدف ها که به طناب آویخته بودند تلق تلق می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My stories have begun to twine into his if only because I had my war to fight, too.
[ترجمه گوگل]داستان‌های من شروع به پیچیدگی در داستان‌های او کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]داستان های من شروع به بسته شدن به او کردند، فقط به خاطر این که جنگ را برای مبارزه با خودم داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This lamb's leg was tangled with twine and swollen so badly it had to be put down.
[ترجمه گوگل]پای این بره با ریسمان در هم پیچیده بود و آنقدر متورم شده بود که باید آن را زمین گذاشت
[ترجمه ترگمان]پای این بره با نخ گره خورده و متورم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His soap was handcrafted and tied with rough twine, but he made it from human fat stolen from the local crematorium.
[ترجمه گوگل]صابون او دست ساز بود و با ریسمان خشن بسته می شد، اما او آن را از چربی انسانی دزدیده شده از کوره مرده سوز می ساخت
[ترجمه ترگمان]soap دستی داشت و با نخ زمخت بسته بود، اما او آن را از چربی انسانی که از محل سوزاندن اجساد محلی دزدیده بود، ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Undaunted he would retreat, threading the twine between his fingers and thumb, before blindly pushing forward in a new direction.
[ترجمه گوگل]بدون ترس عقب نشینی می کرد، ریسمان را بین انگشتان و شست خود می کشید، قبل از اینکه کورکورانه در جهت جدیدی به جلو هل دهد
[ترجمه ترگمان]اما قبل از آنکه کورکورانه خود را به سمت دیگری هل دهد با Undaunted عقب نشینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective Solve the wiring error, wiring twine and contamination.
[ترجمه گوگل]هدف: خطای سیم کشی، سیم کشی و آلودگی را حل کنید
[ترجمه ترگمان]هدف حل مشکل سیم کشی، اتصال طناب و آلودگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She allowed her fingers to relax as his continued to twine with hers.
[ترجمه گوگل]در حالی که انگشتانش همچنان با انگشتانش می پیچند، اجازه داد انگشتانش شل شوند
[ترجمه ترگمان]او به انگشتانش اجازه داد که همچنان که به دنبال کردن طناب با او بود، آرام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. No handy planks of wood, no convenient lengths of baler twine kindly left behind by a farmer.
[ترجمه گوگل]بدون تخته های چوبی دستی، بدون طول مناسب ریسمان بیلر که با مهربانی توسط یک کشاورز باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]هیچ تخته های چوبی هم بدرد نمی خورد، و هیچ راه مناسبی برای baler ریسمانی در پشت یک کشاورز باقی نمانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

ریسمان چند لا (اسم)
twine

نخ قند (اسم)
twine

بهم بافتن (فعل)
twine

در بر گرفتن (فعل)
embrace, snuggle, encompass, twine, enclasp, enfold, infold

تخصصی

[نساجی] نخ چندلای کنفی - ریسمان موم خورده - ریسمان رزین خورده - ریسمان چندلا - بهم بافتن

انگلیسی به انگلیسی

• strong thread or string made of twisted strands; twist; twisted object; act of twisting
twist strands together; interweave, wind around something (for example in making a garland); grow by coiling around something (plant)
twine is strong, smooth string.
if you twine one thing round another, you twist or wind the first thing around the second.

پیشنهاد کاربران

twine ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: زه 4
تعریف: 1. مجموعه نخ هایی که چندین بار به هم تابیده شده اند و نخ های رشته ای به صورت مارپیچ به دور آن پیچیده شده اند 2. رجه های به هم تابیده به قطر کمتر از چهار میلی متر
twine:نخ
twin:دوقلو

بپرس