tutor

/ˈtuːtər//ˈtjuːtə/

معنی: مربی، معلم سرخانه، اموختار، ناظر درس دانشجویان، لله، سرپرستی کردن، درس خصوصی دادن به
معانی دیگر: معلم خصوصی، (طفل صغیر) سرپرست، قیم، (برخی دانشگاه های انگلیس) استاد راهنما، (برخی دانشگاه های امریکا) مربی دون پایه، تدریس خصوصی کردن، معلمی کردن، (نادر) پند دادن، هشدار دادن، منضبط کردن، tutorial اموختار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who gives private instruction, sometimes remedial, to a single student or several students.
مشابه: coach, instructor, preceptor, schoolmaster, schoolmistress, schoolteacher, teacher

(2) تعریف: a faculty member responsible for the individual instruction of a number of undergraduates at some British universities.
مترادف: don
مشابه: academic
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tutors, tutoring, tutored
(1) تعریف: to teach or instruct, esp. privately or individually.
مترادف: coach, instruct, teach
مشابه: edify, educate, enlighten, inform, lesson, school

(2) تعریف: to serve as the guardian of; supervise, guide, or protect.
مترادف: guide, supervise
مشابه: direct, guard, protect, take care of, watch
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tutorage (n.), tutorship (n.)
(1) تعریف: to serve as a tutor; give private instruction.
مترادف: teach
مشابه: coach, educate

(2) تعریف: to receive private instruction from a tutor.
مشابه: train

جمله های نمونه

1. a private tutor
معلم خصوصی

2. he had a tutor to instruct him in english
معلم خصوصی داشت که به او انگلیسی یاد بدهد.

3. His tutor encouraged him to read widely in philosophy.
[ترجمه محمدربانی] معمش اوراتشویق کردتاحسابی فلسفه بخواند
|
[ترجمه ب گنج جو] مطالعه ی عمیق و همه جانبه در باره ی فلسفه نتیجه ی تشویق و راهنمایی استادش بود.
|
[ترجمه گوگل]آموزگارش او را به خواندن گسترده در فلسفه تشویق کرد
[ترجمه ترگمان]معلم او او را تشویق کرد که به طور گسترده در فلسفه بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a tutor to teach the children while they're in hospital.
[ترجمه گوگل]معلمی وجود دارد که به بچه ها در حالی که در بیمارستان هستند آموزش می دهد
[ترجمه ترگمان]در حالی که آن ها در بیمارستان هستند، معلم برای آموزش بچه ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She entrusted her son's education to a private tutor.
[ترجمه گوگل]او تحصیل پسرش را به یک معلم خصوصی سپرد
[ترجمه ترگمان]او آموزش پسرش را به یک معلم خصوصی واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yes, I'm a tutor. I work 3 times a week.
[ترجمه گوگل]بله، من یک معلم خصوصی هستم من هفته ای 3 بار کار می کنم
[ترجمه ترگمان]بله، معلم خصوصی هستم من هفته ای سه بار کار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's in my tutor group at school.
[ترجمه گوگل]او در گروه معلم من در مدرسه است
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه خصوصی من در مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tutor hopes that he will pull up his bad habits in his study.
[ترجمه گوگل]معلم امیدوار است که عادت های بد خود را در مطالعه خود ترک کند
[ترجمه ترگمان]معلم امیدوار است که او عادت های بد خود را در اتاق مطالعه اش بالا بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They engaged a resident tutor.
[ترجمه گوگل]آنها یک معلم خصوصی را استخدام کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک معلم خصوصی را استخدام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John hasn't done well in his studies,but his tutor did his best to pull him through.
[ترجمه گوگل]جان در مطالعات خود خوب عمل نکرده است، اما معلم او تمام تلاش خود را کرد تا او را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]جان در مطالعات خود به خوبی عمل نکرده است، اما مربی او نهایت تلاش خود را کرد تا او را از این جا بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I haven't seen my tutor for the better part of a month!
[ترجمه گوگل]من یک ماه است که معلمم را ندیده ام!
[ترجمه ترگمان]من معلم خصوصی خودم را تا یک ماه دیگر ندیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Most parents have no time to tutor their children.
[ترجمه گوگل]اکثر والدین زمانی برای آموزش کودکان خود ندارند
[ترجمه ترگمان]اغلب والدین وقت ندارند که بچه هایشان را آموزش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He studies under a tutor.
[ترجمه کاربر] او زیر نظر یک معلم خصوصی درس میخواند
|
[ترجمه گوگل]زیر نظر معلم خصوصی درس می خواند
[ترجمه ترگمان]او در زیر یک معلم درس می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For details, contact your course tutor .
[ترجمه گوگل]برای جزئیات، با معلم دوره خود تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای جزئیات، با مربی درس خود تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربی (اسم)
teacher, tutor, coach, mentor, educator, handler, preceptor, tamer

معلم سرخانه (اسم)
tutor, mentor, visiting teacher

اموختار (اسم)
teacher, tutor

ناظر درس دانشجویان (اسم)
tutor, tutorial

لله (اسم)
bedder, grinder, mammy, tutor, dry-nurse

سرپرستی کردن (فعل)
patronize, manage, care, tutor, superintend

درس خصوصی دادن به (فعل)
tutor

انگلیسی به انگلیسی

• private teacher; university or college officer charged with responsibility for undergraduate students (for studies or welfare); guardian of a child
instruct or teach (especially as a private teacher); perform the function of a tutor; act as a guardian toward; learn privately with a tutor
a tutor is a teacher at a british university or college.
a tutor is also someone who privately teaches one pupil or a very small group of pupils.
if someone tutors a person or subject, they teach that person or subject.

پیشنهاد کاربران

معلم خصوصی ، معلم
1. معلم خصوصی ، 2. معلم سرخانه 3. ( در بریتانیا ) استاد راهنما. استاد 4. ( موسیقی و غیره ) کتاب تعلیم 5. درس دادن. تدریس کردن 6. درس خصوصی دادن. تدریس خصوصی کردن 7. تعلیم دادن. اموزش دادن
مثال:
noun :
...
[مشاهده متن کامل]

a history tutor
یک معلم خصوصی تاریخ / یک استاد راهنمایی تاریخ
verb :
he was tutored at home
در خانه به او درس داده می شد / در خانه به او تدریس می شد.

معلم خصوصی، استاد راهنما
معلم سرخانه، ناظر درس دانشجویان، درس خصوصی دادن، قانون فقه: قیم
● در امریکا به معلم خصوصی گفته میشه
● در انگلیس به استاد دانشگاه گفته میشه ( اونایی استادی که ما تو دانشگاه ها داریم نیست یه جور مثل استاد خصوصی هست که برای کمک به شماست مثل یه استاد راهنما بهتون کمک میکنه تو درسا ایرادات تون رو میگیره )
پشتیبان
( در حقوق ) به معنای قیم
استاد راهنما.
معلم خصوصی
به معلمی میگن که خصوصی درس میده، به یک دانش آموز یا تنها به تعداد کمی دانشجو
a private teacher, typically one who teaches a single pupil or a very small group.
a teacher who teaches a child outside of school, especially in order to give the child extra help with a subject he or she finds difficult
معنیش میشه معلم خصوصی، کسی که تمرینات بیشتری رو با دانش آموز کار می کنه، یا همان معلم سر خانه و در دانشگاه هم معنی استاد مشاور رو میده
معلم خصوصی، معلم

ناظر ( رهبر ) سمینار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس