turpitude

/ˈtɜːrpəˌtuːd//ˈtɜːpɪtjuːd/

معنی: پستی، دلواپسی، خاتوله، فساد، دنایت ذاتی
معانی دیگر: فرومایگی، دنائت، دنائت ذاتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: moral baseness; depravity.
مشابه: evil

- His lechery ruined lives, but he was never punished for his turpitude.
[ترجمه گوگل] بداخلاقی های او زندگی ها را ویران کرد، اما او هرگز به خاطر بداخلاقی اش مجازات نشد
[ترجمه ترگمان] زندگی lechery او تباه گشته بود، اما هرگز برای turpitude تنبیه نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. moral turpitude
فساد اخلاق

2. It kept them from moral turpitude. 2
[ترجمه گوگل]این آنها را از توهین اخلاقی دور نگه می داشت 2
[ترجمه ترگمان]این مساله آن ها را از اصول اخلاقی حفظ می کرد ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There may be no moral turpitude or manipulation as such.
[ترجمه گوگل]ممکن است هیچ توهین یا دستکاری اخلاقی وجود نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکن است هیچ گونه اصول اخلاقی یا دستکاری اخلاقی وجود نداشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Big Zhi" analysis of the Meiji moral turpitude since the reasons put forward the "ancestral-based training Code specifically Ming benevolence Chunghsiao" approach, attitude is very clear.
[ترجمه گوگل]"بیگ ژی" تجزیه و تحلیل ظلم اخلاقی Meiji از دلایل ارائه شده به سمت "کد آموزش مبتنی بر اجداد به طور خاص مینگ خیرخواهی Chunghsiao" رویکرد، نگرش بسیار روشن است
[ترجمه ترگمان]پس از این که دلایلی که \"کد آموزش مبتنی بر نیاکانی\" به طور خاص رویکرد خیرخواهی \"Ming Chunghsiao\" را به جلو بر جای گذاشت، نگرش، رویکرد، نگرش، بسیار واضح و روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It can be said of moral turpitude.
[ترجمه گوگل]می توان در مورد تواضع اخلاقی گفت
[ترجمه ترگمان]می توان آن را از turpitude اخلاقی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cumulative weight of all this turpitude raises the question of whether American business has suffered a moral collapse.
[ترجمه گوگل]وزن انباشته این همه غوغا این سوال را مطرح می کند که آیا تجارت آمریکایی دچار سقوط اخلاقی شده است یا خیر
[ترجمه ترگمان]وزن تجمعی تمام این turpitude این سوال را مطرح می کند که آیا تجارت آمریکا دچار فروپاشی روحی شده است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What is moral turpitude, an ethical lapse, but a soilingof one's character?
[ترجمه گوگل]توهین اخلاقی چیست، لغزش اخلاقی، اما آلوده کردن شخصیت فرد؟
[ترجمه ترگمان]turpitude اخلاقی چیست، یک خطای اخلاقی است، اما یک شخصیت soilingof؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was considered unfit to hold office because of moral turpitude.
[ترجمه گوگل]او را به دلیل توهین اخلاقی برای تصدی پست ناتوان می دانستند
[ترجمه ترگمان]او به دلیل مشکلات اخلاقی شایستگی اداره کردن دفتر را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was long before Eastern Airlines fired him for moral turpitude and for making false claims about a medical background.
[ترجمه مهنوش] این بر می گرده به خیلی قبل از اینکه خطوط هوایی شرقی اون رو به خاطر فساد اخلاقی و ادعاهای دروغ در مورد سوابق پزشکی اخراج کنند.
|
[ترجمه گوگل]این مدت‌ها قبل از اخراج خطوط هوایی شرقی او را به‌خاطر توهین اخلاقی و ادعاهای نادرست درباره سابقه پزشکی انجام داد
[ترجمه ترگمان]مدتی پیش از این بود که خطوط هوایی شرقی او را به خاطر turpitude اخلاقی اخراج کردند و برای ادعاهای کاذب در مورد سابقه پزشکی، او را اخراج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This would lead to a graph of illegalities graded according to moral turpitude.
[ترجمه گوگل]این منجر به نموداری از غیرقانونی‌ها می‌شود که بر اساس شئونات اخلاقی درجه‌بندی می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به یک گراف of شده با توجه به turpitude اخلاقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The frequency of envy makes it so familiar that it escapes our notice; nor do we often reflect upon its turpitude or malignity, till we happen to feel its influence.
[ترجمه گوگل]فراوانی حسادت آن را چنان آشنا می کند که از چشم ما دور می شود ما اغلب در مورد بدجنسی یا بدی آن فکر نمی کنیم، تا زمانی که تأثیر آن را احساس کنیم
[ترجمه ترگمان]فراوانی حسد باعث می شود که آن قدر آشنا باشد که از توجه ما پنهان بماند؛ و نه ما اغلب بر روی turpitude و malignity آن متمرکز می شویم تا وقتی که اثر آن را احساس کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can still be dismissed for committing high crime or moral turpitude.
[ترجمه گوگل]شما همچنان می توانید به دلیل ارتکاب جرم و جنایت زیاد یا ظلم اخلاقی اخراج شوید
[ترجمه ترگمان]شما هنوز هم می توانید به خاطر ارتکاب جرم و یا turpitude اخلاقی از کار برکنار شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet despite these multiple mechanisms, the problem of official corruption remains serious, and leaders routinely cite moral turpitude as one of the party's main challenges.
[ترجمه گوگل]با وجود این مکانیسم‌های متعدد، مشکل فساد رسمی همچنان جدی است و رهبران به طور معمول از توهین اخلاقی به عنوان یکی از چالش‌های اصلی حزب یاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، علی رغم این مکانیزم های متعدد، مشکل فساد رسمی همچنان جدی باقی می ماند، و رهبران به طور معمول به عنوان یکی از چالش های اصلی حزب، turpitude اخلاقی را ذکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In nature, the risk of moral hazard is different from obvious acts of moral turpitude and blatant acts of lawlessness.
[ترجمه گوگل]در طبیعت، خطر خطر اخلاقی با اعمال آشکار توهین اخلاقی و اعمال آشکار بی قانونی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]در طبیعت، خطر مخاطرات اخلاقی با اعمال آشکار مقررات اخلاقی و اعمال آشکار بی قانونی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پستی (اسم)
poverty, abjection, degradation, baseness, meanness, inferiority, debasement, dishonor, turpitude, ignobility, villainy, lowness, humility, lousiness, vulgarism, vulgarity

دلواپسی (اسم)
anxiety, worry, inquietude, turpitude

خاتوله (اسم)
baseness, meanness, cunning, craftiness, artfulness, turpitude, pettiness, dirtiness, infamy, ignobility, villainy, rascality

فساد (اسم)
mortification, decline, decay, decadence, dissolution, spoil, turpitude, fornication, depravity, vice, depravation, degeneration, degeneracy, corruption, immorality, necrosis, putrefaction, putrescence, invalidity, harlotry, vitiation

دنایت ذاتی (اسم)
turpitude

انگلیسی به انگلیسی

• wickedness, baseness; vile act
turpitude is wicked and unacceptable behaviour; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Depravity or wickedness, especially in moral conduct; depravity 👹
🔍 مترادف: Immorality
✅ مثال: The scandal revealed the turpitude of those in power, shocking the public.
خبیث، نابکار
تحقیر

بپرس