مشارکت کنندگان در یک event, party, election and etc
It was a marvelous afternoon with a huge turnout of people
۱. تعداد شرکت کنندگان. تعداد حاضران ۲. ( انتخابات ) تعداد رای دهندگان ۳. نظافت. خانه تکانی ۴. سر و لباس. سر و وضع
مثال:
Voter turnout was high at the last election.
تعداد رای دهندگان در آخرین انتخابات بالا بود.
مثال:
تعداد رای دهندگان در آخرین انتخابات بالا بود.
نرخ مشارکت ( در انتخابات )
1 -
the number of people who are present for an event
تعداد افراد حاضر در یک اجتماع و مراسم
Considering the rain, there was a good turnout
We had a good turnout, more than 100 people showed up
... [مشاهده متن کامل]
2 -
the number of people who vote in an election
تعداد افراد رای دهنده
Voter turnout was high
a big/poor/record turnout
تعداد افراد حاضر در یک اجتماع و مراسم
... [مشاهده متن کامل]
2 -
تعداد افراد رای دهنده
رای دهنده. . مشارک
مشارکت
تعداد شرکت کنندگان ( در یک رویداد مخصوصا اگر رای گیری در کار باشه اون موقع می شه: تعداد رای دهندگان )
منبع: آکسفورد دیکشنری
منبع: آکسفورد دیکشنری
تماشاچی
اضاف شدن یا پیوستن به یک رویداد و اتفاق.
turnout ( حملونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: خط مجال
تعریف: خط عبور کوتاهی که به یک راه دوخطۀ دوجهته اضافه میشود تا وسایل نقلیۀ کَُندرو بتوانند به آن وارد شوند یا در آنجا توقف کنند تا درنتیجه عبور وسایل نقلیۀ تُندرو امکان پذیر شود
واژه مصوب: خط مجال
تعریف: خط عبور کوتاهی که به یک راه دوخطۀ دوجهته اضافه میشود تا وسایل نقلیۀ کَُندرو بتوانند به آن وارد شوند یا در آنجا توقف کنند تا درنتیجه عبور وسایل نقلیۀ تُندرو امکان پذیر شود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)