1. his hair is turning into silver
موهایش دارد سفید می شود.
2. the leaves are turning rusty
برگ ها دارند زنگارگون می شوند.
3. to reverse the turning of the wheels
چرخش چرخ ها را وارونه کردن
4. he insulted me by turning his back to me and not answering my greeting
او با پشت کردن به من و پاسخ ندادن به سلام و تعارفم به من توهین کرد.
5. the country's economy is turning the corner
اقتصاد کشور رو به بهبود است.
6. he simplified the profile by turning it into a silhouette
با تبدیل نیمرخ به سیه نما آن را ساده کرد.
7. to darken a room by turning off the lights
با خاموش کردن چراغ ها اتاقی را تاریک کردن
8. after a while, the milk started turning
پس از مدتی شیر شروع به ترشیدگی کرد.
9. my head ached and the room was turning around my head
سرم درد می کرد و اتاق دور سرم می چرخید.
10. Howe was turning into an alcoholic because of the stress of his job.
[ترجمه گوگل]هاو به دلیل استرس شغلی به الکلی تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان]او به دلیل استرس شغلی خود به الکلی تبدیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Before turning, you should slow down your car.
[ترجمه گوگل]قبل از پیچیدن، باید سرعت ماشین خود را کم کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از این که برگردی باید ماشینت رو آروم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Turning his trousers upside down, she shook out a lot of coins.
[ترجمه گوگل]شلوارش را وارونه کرد و سکه های زیادی را تکان داد
[ترجمه ترگمان]شلوارش رو زیر و رو کرد و سکه های فراوانی از جیبش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He displayed his incompetence by turning in a report that was full of errors.
[ترجمه گوگل]او با ارائه گزارشی پر از خطا، بی کفایتی خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او بی کفایتی خود را با ورق زدن در گزارشی که پر از اشتباه بود، به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Setting goals is the first step in turning the invisible into the visible.
[ترجمه گوگل]تعیین اهداف اولین قدم در تبدیل چیزهای نامرئی به مرئی است
[ترجمه ترگمان]تعیین اهداف اولین قدم در تبدیل نامریی به مرئی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The turning point in the process of growing up is when you discover the core of strength within you that survives all hurt.
[ترجمه گوگل]نقطه عطف در روند بزرگ شدن زمانی است که هسته قدرت درون خود را کشف می کنید که از هر آسیبی جان سالم به در می برد
[ترجمه ترگمان]نقطه عطف در فرآیند رشد، زمانی است که شما هسته قدرت را در درون خود کشف می کنید که تمام آسیب را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The housing sales have been turning down since the summer.
[ترجمه گوگل]فروش مسکن از تابستان کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]فروش مسکن از تابستان امسال کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید