turned on

جمله های نمونه

1. The street lights are usually turned on at
[ترجمه گوگل]چراغ های خیابان معمولاً در ساعت روشن می شوند
[ترجمه ترگمان]چراغ های خیابان معمولا روشن می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He turned on the light and began to pace backwards and forwards.
[ترجمه گوگل]چراغ را روشن کرد و شروع کرد به قدم زدن به عقب و جلو
[ترجمه ترگمان]چراغ را روشن کرد و شروع به قدم زدن به جلو و جلو رفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He turned on the light after he went inside.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه داخل شد چراغ را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه داخل شد، چراغ را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She turned on the radio and heard the five o'clock pips.
[ترجمه گوگل]رادیو را روشن کرد و صدای ساعت پنج را شنید
[ترجمه ترگمان]رادیو را روشن کرد و صدای clock pips را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She turned on the hose and a jet of water sprayed across the garden.
[ترجمه گوگل]او شلنگ را روشن کرد و یک جت آب در سراسر باغ پاشید
[ترجمه ترگمان]او روی لوله خم شد و یک جت آب در آن سوی باغ پاشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The car turned on the wet road and slipped into the fence.
[ترجمه گوگل]ماشین در جاده خیس پیچید و به فنس لیز خورد
[ترجمه ترگمان]اتومبیل روی جاده خیس چرخید و به طرف نرده رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Goaded beyond endurance, she turned on him and hit out.
[ترجمه گوگل]او که بیش از حد تحمل بود، به سمت او چرخید و ضربه ای زد
[ترجمه ترگمان]به سوی او برگشت و به او ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She turned on the charm to everyone she met.
[ترجمه گوگل]او جذابیت را به همه کسانی که ملاقات می کرد روشن کرد
[ترجمه ترگمان]اون طلسم رو به هر کسی که باه اش ملاقات کرده بود رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lucy turned on the television to watch the evening news.
[ترجمه گوگل]لوسی تلویزیون را روشن کرد تا اخبار عصر را تماشا کند
[ترجمه ترگمان]لوسی تلویزیون را ورق زد تا اخبار شامگاهی را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I sat down and turned on the radio.
[ترجمه گوگل]نشستم و رادیو را روشن کردم
[ترجمه ترگمان]نشستم و رادیو را روشن کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The dog suddenly turned on its tormentors.
[ترجمه گوگل]سگ ناگهان روی شکنجه گران خود چرخید
[ترجمه ترگمان]ناگهان سگ به tormentors خود نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Quite unexpectedly he turned on his heel and walked out of the door.
[ترجمه گوگل]خیلی غیر منتظره روی پاشنه اش چرخید و از در بیرون رفت
[ترجمه ترگمان]ناگهان برگشت و از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His normally placid dog turned on him and bit him in the leg.
[ترجمه گوگل]سگ معمولی آرام او به سمت او چرخید و پایش را گاز گرفت
[ترجمه ترگمان]سگ آرام آرام او را مخاطب قرار داد و پایش را گاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Liz turned on a radio to mask the noise.
[ترجمه گوگل]لیز یک رادیو را روشن کرد تا سر و صدا را پنهان کند
[ترجمه ترگمان]لیز رادیو را روشن کرد تا سر و صدا را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He turned on the gas and lit the stove.
[ترجمه گوگل]گاز را روشن کرد و اجاق گاز را روشن کرد
[ترجمه ترگمان]گاز را روشن کرد و اجاق را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• operational, lit up, activated (of an appliance, a light, etc.); crazy about, attracted to, interested in; sexually aroused

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
۱. روشن شده / فعال شده ۲. تحریک شده ( جنسی یا احساسی ) ۳. علاقه مند یا هیجان زده ۴. حمله ور شدن ( در معنای منفی )
🔸 تعریف ها:
1. ( فنی – مکانیکی ) : فعال کردن یا روشن کردن دستگاه یا سیستم مثال: She turned on the lights. چراغ ها رو روشن کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. ( احساسی – جنسی ) : احساس تحریک یا کشش جنسی نسبت به کسی یا چیزی مثال: He felt turned on by her voice. با صدای اون تحریک شد.
3. ( روانی – علاقه مندی ) : جذب یا علاقه مند شدن به چیزی مثال: She was turned on by jazz music. به موسیقی جَز علاقه مند شده بود.
4. ( رفتاری – منفی ) : حمله ور شدن یا ناگهان علیه کسی رفتار کردن مثال: He turned on his friend during the argument. وسط دعوا ناگهان به دوستش حمله کرد.
🔸 مترادف ها:
activated – aroused – excited – attracted – attacked
🔸 ریشه شناسی:
عبارت "turn on" از فعل "turn" به معنای چرخاندن یا تغییر حالت گرفته شده. در دهه های مختلف، بسته به زمینه، معنای فنی، احساسی، یا رفتاری پیدا کرده. در فرهنگ عامه، به ویژه از دهه ی ۱۹۶۰، معنای جنسی و احساسی اون رایج تر شده.

تحریک شدن
برانگیخته شدن، تحریک شدن
شهوتی شدن؛برانگیخته شدن از نظر جنسی

بە معنی شهوتی شدنم میاد . کە در سریال فرند گفتە میشە حالا نمیدونم صحتش ایا واقعا یکی از معنیش همینە ، میتونیم بە کارش ببریم ؟
I was more turned on by this gravy boat than by barry .