بچرخ . . . برگرد
چرخش
the time between the receipt of and the fulfillment or completion of an order, document, or the like.
مدت زمان از دریافت یک سفارش تا تکمیل آن.
تکمیل فرایند.
there’s a 24 - hour turnaround in our computer database
تغییر ناگهانی و مثبت
در این مثال
since mid - 1970s turnaround
فکر می کنم باشه از اواسط دهه ۷۰ به بعد . . .
پیشرفت نمایان یا قابل توجه ( در مواقع نامطلوب، نامناسب، غیررضایت بخش، بد )
غیر منتظره
there are
وجوددارند
can
توانستن
بازخورد
The length of time between arriving at a point and being ready to depart from that point. It is used in this sense for the loading, unloading, re - fueling, and re - arming, where appropriate, of vehicles, aircraft, and ships
... [مشاهده متن کامل]
مدت زمانی که یک وسیله نقلیه شامل هواپیما، کشتی یا خودرو برای رسیدن به یک مکان، تخلیه بار، سوخت گیری، بارگیری، مسلح شدن به تجهیزات لازم و. . . و آمادگی برای بازگشت، سپری می کند. شاید اطلاق سورتی پرواز هم درست باشد
عزیمتگاه
نقطه عطف
بهینه کردن، بهینه سازی
بازآفرینی
( اسم ) تحول ( معمولا مثبت )
تحویل دادن
وقتی در رابطه با assignment استفاده میشود به معنی تحویل دادن است
?Can you have assignments turned around in 3 days
رو برگردوندن
Dont turn around
رو بر نگردون، پشتتو نکن بهم
دوروبرت رو نگاهی انداختن.
ex
:
every time you turn around , you hear about another war, poverty , natural disaster . . .
هر دفه که دور و ورت رو نگاه کنی یه خبر دیگه از جنگ، فقر، بلایای طبیعی و . . . . میشنوی
معنی turn around میشود چرخدین، دور زدن.
�حول چیزی چرخیدن� معنی نمیده؟
یه گشتی زدن
دور زدن_برگرداندن
اسگول
رونق دادن
متحول کردن ( به اوضاع خوب )
مثل چرخش ۳۶۰ درجه به سمت موفقیت
برگرد
تغییر موقعیت به گونه ای که روبرو باشد
زمانِ انجام، بهبود
چرخیدن
بسته به کانکست، برگشتن کسی از حرف خودش هم معنی میشه.
برگشتن ( و به پشت سر نگاه کردن )
دور زدن و برگشتن
زیر رو رو شدن ( منظور شرایط هست و منظور از شرایط بد به شرایط خوب هست )
The Company turned around from losses to profits.
میسر را تغییردادنو با راه دیگر روبرو شدن
گشت زدن - گردش کوتاه
جبران کردن ( خطاهای گذشته )
تحول، عقب گرد
بچرخ
وقتی به صورت phrasal verb است به معنی انجام دادن کامل کاری می باشد.
تغییر موضع، تغییر اساسی، چرخش
●متحول کردن یا شدن ( در جهت مثبت )
●از جنبه دیگر نگریستن یا در نظر گرفتن
● به انجام رسانیدن ( یک روند )
دوستانی که این فعل رو "برگشتن" یا " دور زدن" معنی کردن باید جسارتا عرض کنم زمانی این معنی ها رو میده که
... [مشاهده متن کامل]
Turn
و
around
دو جز مجزا باشند. در اینجا یک phrasal verb مد نظر هستش با عنوان turn around
چرخاندن، دور دادن، برعکس کردن، جور دیگر بیان کردن، پایان دادن
چرخیدن، دور زدن
چرخیدن دور زدن
برگرداندن
چیزی را عوض کردن برای بهتر کردن
برگرد!
to change a plan, business, or system that is unsuccessful and make it successful
زیر و رو کردن ( چیزی )
دور بزن
تحول - دگرگونی
make something better
چرخش یا تغییر مثبت در راستای موفقیت ( این کلمه دارای بار معنایی مثبت می باشد )
نوسازی
احیا
بازآفرینی
بازبینی
سازماندهی مجدد
عقب نشینی
تغییر سیاست
تغییر عقیده
تغییر نظر
چرخش
بازگشت
معکوس
انتقال
گذار از
دور شدن
turn around the situation
اوضاع را تغییر بدهید ( برای موفق شدن )
تغییر موضع، پروسه یا دوره زمانبر ( برای تکمیل چیزی ) ، دوره یا زمان رفت و برگشت یک وسیله نقلیه مثل هواپیما، کشتی وغیره
برگشتن هر چیزی با یک چرخش یا دور
برگرد. . . . . برگشتن انسان و پشت سرش را نگاه کردن
دور برگردان در آدرس دادن
make sth better بهتر کردن چیزی
مشهور کرد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٥)