turn upside down


معنی: سرازیر کردن

جمله های نمونه

1. The world is being turned upside down by the string of multimedia technologies coming down the pike.
[ترجمه لیدا] جهان به وسیله زنجیره ای از تکنولوژی های چندرسانه ای در حال زیر و رو شدن است.
|
[ترجمه گوگل]جهان در حال وارونه شدن با رشته فناوری های چندرسانه ای است که در حال فروپاشی است
[ترجمه ترگمان]جهان بوسیله رشته ای از تکنولوژی های چند رسانه ای که بر روی نیزه فرود می آیند، وارونه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their lives were turned upside down when their son was arrested.
[ترجمه لیدا] وقتی پسرشان دستگیر شد، زندگی شان زیر و رو شد.
|
[ترجمه گوگل]با دستگیری پسرشان زندگی آنها زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]زمانی که پسرشان دستگیر شد زندگی آن ها وارونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Suddenly, in the twinkling of an eye, her whole life had been turned upside down.
[ترجمه گوگل]ناگهان در یک چشم به هم زدن تمام زندگی او زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان، در یک چشم به هم زدن، تمام زندگی او زیر و رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When his wife died, his entire world was turned upside down.
[ترجمه لیدا] وقتی همسرش فوت کرد، کل دنیای او زیر و رو شد.
|
[ترجمه گوگل]وقتی همسرش مرد، تمام دنیای او زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]وقتی همسرش مرد، تمام دنیا وارونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lid, turned upside down, served as a coffee table.
[ترجمه گوگل]درب آن که وارونه شده بود به عنوان میز قهوه خوری عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]در، وارونه شد و به عنوان یک میز قهوه سرو کار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The car hit a wall, turned upside down, and ended up in a field.
[ترجمه گوگل]ماشین به دیوار برخورد کرد و زیر و رو شد و در یک مزرعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]ماشین به یک دیوار برخورد کرد، وارونه شد و در یک میدان به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He felt too shocked to move. His world had been turned upside down.
[ترجمه گوگل]او برای حرکت بیش از حد شوکه شده بود دنیایش زیر و رو شده بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن شوکه شده بود که بتواند حرکت کند دنیای او وارونه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For Emeruwa, life has been turned upside down after an ankle injury in a sevens match in 198
[ترجمه گوگل]برای Emeruwa، زندگی پس از آسیب دیدگی مچ پا در یک مسابقه هفتگانه در سال 198 وارونه شده است
[ترجمه ترگمان]برای Emeruwa، پس از جراحت قوزک پا در یک مسابقه چند جانبه در ۱۹۸ مورد، زندگی وارونه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The extent to which the Samoan squad has been turned upside down in recent seasons is illustrated by one simple fact.
[ترجمه گوگل]میزان وارونه شدن تیم ساموایی در فصول اخیر با یک واقعیت ساده نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]تا حدی که تیم Samoan در فصل های اخیر وارونه شده است یک واقعیت ساده نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. BFor utility planners, the world was turned upside down, almost overnight.
[ترجمه گوگل]B برای برنامه ریزان ابزار، دنیا تقریباً یک شبه وارونه شد
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان برنامه های BFor، جهان تقریبا یک شبه وارونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The moment I set foot in this house, my world turned upside down.
[ترجمه گوگل]لحظه ای که پا به این خانه گذاشتم دنیایم زیر و رو شد
[ترجمه ترگمان]لحظه ای که پایم را در این خانه گذاشتم، دنیای من زیر و رو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was crammed full of good ideas which you couldn't sensibly argue with, but they had been turned upside down.
[ترجمه گوگل]مملو از ایده‌های خوب بود که نمی‌توانستید معقولانه با آنها بحث کنید، اما آنها زیر و رو شده بودند
[ترجمه ترگمان]ذهنم پر از ایده های خوب بود که تو نمی توانی با آن ها بحث کنی، اما آن ها وارونه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Supporters and many critics agree that the old policy agenda has been turned upside down.
[ترجمه گوگل]حامیان و بسیاری از منتقدان موافق هستند که دستور کار سیاست قدیمی وارونه شده است
[ترجمه ترگمان]حامیان و بسیاری از منتقدان موافق هستند که دستور کار سیاست قدیمی وارونه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His marriage turned upside down, William feels a great sense of liberation.
[ترجمه گوگل]ازدواج او وارونه شد، ویلیام احساس رهایی می کند
[ترجمه ترگمان]ازدواج او وارونه شد و ویلیام احساس رهایی شدیدی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The machine turned upside down as I slid into the water.
[ترجمه گوگل]وقتی داخل آب سر خوردم، دستگاه وارونه شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که در آب فرو می رفتم ماشین وارونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرازیر کردن (فعل)
incline, slant, slope, decant, turn upside down

انگلیسی به انگلیسی

• cause disorder; invert, turn over

پیشنهاد کاربران

به هم ریخته
1 -
“Turn upside down” is an idiom that can be used in different contexts. It can mean to search everywhere for something, sometimes leaving a place very untidy
به معنای جستجو کردن در همه جا برای پیدا کردن چیزی، در نتیجه گاهی اوقات یک مکان بسیار نامرتب می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

دنبال چیزی گشتن و همه جا را به هم ریختن.
“I turned the apartment upside down but I couldn’t find the letter. ”
2 -
It can also mean to cause something to change completely and in a bad way.
چیزی را کاملاً و به شکل بدی تغییر دادن.
“Another poor harvest could turn the country’s economy upside down. ”

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/turn-upside-down
سر و ته کردن
وارونه کردن، بر عکس کردن
متحول شدن؛دگرگون شدن
واژگون شدن - واژگونه شدن
زیر و رو شدن، دگرگون شدن
to invert someone or something
زیر و رو کردن

بپرس