To suddenly feel weak because you are frightened, nervous, or ill. ( Cambridge Dictionary ) به دلیل ترس، عصبی بودن یا بیماری، ناگهان احساس ضعف کردن
Example 1: 👇As she knocked on the director's door, her legs turned to jelly. ( Cambridge Dictionary )
... [مشاهده متن کامل]
وقتی در اطاق کارگردان ( یا مدیر ) را میزد، ناگهان در پاهایش احساس ضعف کرد.
Example 2: 👇
LILY: Pat, when I first knew you, your spine had turned to Jelly—
PAT: Yes?
LILY: Yes. And your slant was all wrong. You'd been expecting too much of something—I don't know what—And hadn’t got it. You were a mass of sobs.
* Hotel Universe - a play by Philip Barry
لیلی: پَت، برای اولین بار که تو رو دیدم ( شناختمت ) ، بزدل و ضعیف بودی.
پت: آره؟ ( واقعاً؟ )
لیلی: و دیدگاهت غلط بود ( سوگیری اشتباهی داشتی ) . از یک چیزی انتظار زیادی داشتی—درست یادم نمیاد چی بود—و تو اونو بدست نیاوردی. ( مثل بچه ها ) زار می زدی.
* متن از نمایشنامه ی �هتل یونیورس، � اثر فیلیپ بری