turn the tables


وضعیت را معکوس کردن، ورق را برگرداندن، اوضاع را دگرگون کردن

جمله های نمونه

1. We turned the table sideways to get it into the room.
[ترجمه گوگل]میز را به پهلو چرخاندیم تا وارد اتاق شویم
[ترجمه ترگمان]ما میز را کنار زدیم تا آن را به داخل اتاق ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She played badly in the first set, but then she turned the tables on her opponent and won the match.
[ترجمه گوگل]او در ست اول بد بازی کرد، اما سپس به حریف خود برگشت و برنده مسابقه شد
[ترجمه ترگمان]اول بد بازی می کرد، اما بعد میزها را به طرف حریف چرخاند و مسابقه را برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She turned the tables on her rival with allegations of corruption.
[ترجمه گوگل]او با اتهامات فساد مالی رقیب خود را برگرداند
[ترجمه ترگمان]او میزها را به اتهام فساد به رقیب خود برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the previous darts competition Mike beat me two-one, but I turned the tables on him today by winning all three games.
[ترجمه گوگل]در مسابقه دارت قبلی، مایک من را دو بر یک شکست داد، اما من امروز با پیروزی در هر سه بازی، وضعیت را به او برگرداندم
[ترجمه ترگمان]در مسابقات قبلی، مایک مرا دو نفر شکست داد، اما من امروز با برنده شدن در هر سه بازی، میزها را روی او برگرداندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If we turn the table around we can fit more chairs in the room.
[ترجمه گوگل]اگر میز را بچرخانیم، می‌توانیم صندلی‌های بیشتری را در اتاق قرار دهیم
[ترجمه ترگمان]اگر میز را دور بزنیم، می توانیم صندلی های بیشتری در اتاق جا بدهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That turns the tables on movie ratings.
[ترجمه گوگل]که جدول رتبه بندی فیلم ها را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]که میزها رو تغییر دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Hunters might seek to kill them, but they are quite capable of turning the tables and acting out the agent role.
[ترجمه گوگل]شکارچیان ممکن است به دنبال کشتن آنها باشند، اما آنها کاملاً قادر به چرخاندن میز و ایفای نقش عامل هستند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان ممکن است به دنبال کشتن آن ها باشند، اما آن ها کاملا قادر به برگرداندن میزها و ایفای نقش عامل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So much for turning the tables.
[ترجمه گوگل]خیلی برای چرخاندن میزها
[ترجمه ترگمان] خیلی ممنون که میزها رو عوض کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's time to turn the tables.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که جداول را ورق بزنیم
[ترجمه ترگمان]وقتش است که میزها را برگردانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Especially when such a rider turns the tables.
[ترجمه گوگل]مخصوصاً وقتی که چنین سواری میزها را می چرخاند
[ترجمه ترگمان]به خصوص وقتی که این سوار بر روی میزها می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her record speed has turned the tables on Runyan, the defending champion.
[ترجمه گوگل]رکورد سرعت او باعث شده است که رونیان، مدافع عنوان قهرمانی، جدول را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]سرعت سابقه او جداول on، مدافع عنوان قهرمانی را پشت سر گذاشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Antony has turned the tables completely and has now completely destroyed all hopes of the conspirators ever establishing themselves in Rome.
[ترجمه گوگل]آنتونی جدول را کاملاً برگردانده است و اکنون تمام امیدهای توطئه گرانی را که تا به حال خود را در رم مستقر کرده بودند کاملاً از بین برده است
[ترجمه ترگمان]آنتونیوس میزها را به طور کامل زیرورو کرده است و اکنون همه امیدهای توطئه گران بها را که تا به حال در رم برپا کرده اند نابود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Isn't it nice to see a couple turning the tables on a double-glazing salesman?
[ترجمه گوگل]آیا دیدن زن و شوهری که میزها را روی یک فروشنده دوجداره می چرخانند خوب نیست؟
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب نیست که یه زوج رو توی یه فروشنده دو - ببینیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And now Lego has turned the tables and made a car.
[ترجمه گوگل]و حالا لگو جدول ها را برگردانده و یک ماشین ساخته است
[ترجمه ترگمان]و حالا لگو روی میزها می چرخد و یک ماشین درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cause a major change, change the situation drastically

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“I was losing, but then I turned the tables and won. ”
In a conflict, a person might strategize, “Let’s surprise them and turn the tables on our opponents. ”
A person discussing a comeback or success story might share, “I faced many challenges, but I turned the tables and achieved my goals. ”
...
[مشاهده متن کامل]

دست بالا پیداکردن - ابتکار عمل به دست گرفتن
اصطلاح رایج، با معادل های فارسی:
۱ ) برگشتن ورق - ازین رو به اون رو شدن و تغییر جهت یک وضعیت
۲ ) ورق را برگرداندن علیه کسی - اوضاع را به سود خود عوض کردن - موضوعی رو به نفع خود تغییر دادن
▪️معمولاً هم بصورت مجهول بکار میره
...
[مشاهده متن کامل]

❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM
1 ) ( idiomatic )
To reverse a situation, so that the advantage has shifted to the party which was previously disadvantaged.
Usage notes:
Often used in the passive voice: the tables are turned, or similar forms e. g. the tables are turning.
Often used with on. Turning the tables on a person means putting that formerly advantaged person at a disadvantage.
▪️▪️▪️
2 ) reverse one's position relative to someone else, especially by turning a position of disadvantage into one of advantage.
▪️▪️▪️
3 ) turn the tables ( on somebody )
to change a situation completely, so that someone loses an advantage and you gain one
💠 The tables were turned in the second half, when Leeds United scored from the penalty spot.
▪️▪️▪️
4 ) turn the tables
PHRASE
If you turn the tables on someone, you change the situation completely, so that instead of them causing problems for you, you are causing problems for them.
💠 The only question is whether the President can use his extraordinary political skills to turn the tables on his opponents.
▪️▪️▪️
5 ) turn the tables
idiom
to change from being in a weaker position in relation to someone else to being in a stronger position
💠 The plaintiff’s lawyer turned the tables this morning by producing some strong new evidence.

ورق را برگرداندن ، اوضاع را به نفع خود تغییر دادن
In the game the Germans turned the table in the last twenty minutes
در مسابقه، آلمانها در بیست دقیقه پایانی اوضاع را به نفع خود تغییر دادند
تغییر وضعیت به نفع خود
The plaintiff’s lawyer turned the tables this morning by producing some strong new evidence.
وکیل مدعی امروز صبح با ارایه دادن تعدادی شواهد جدید قوی ورق را برگرداند.
حق کسی را کف دستش گذاشتن
اوضاع را دگرگون کردن
اوضاع را بهبود دادن
اوضاع را سروسامان دادن
( اصطلاح )
تغییر وضعیت چیزی به طور چشمگیر، تغییر روند یا بازی، دست برتر را گرفتن، وضعیتی را برعکس کردن.
https://idioms. thefreedictionary. com/turn the tables

بپرس