turn oneself in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
خود را تسلیم کردن / داوطلبانه خود را معرفی کردن / خود را به پلیس یا مقامات قضایی تحویل دادن
در زبان محاوره ای: خودشو تحویل داد، رفت خودش رو معرفی کرد، داوطلبانه رفت پیش پلیس
### 🔸 تعریف ها:
...
[مشاهده متن کامل]

1. ** ( حقوقی – رسمی ) :**
اقدامی که فرد مظنون یا متهم به جرم، **داوطلبانه** خود را به مقامات قانونی ( مثل پلیس یا دادگاه ) معرفی می کند
مثال: He **turned himself in** after seeing his face on the news.
بعد از اینکه عکسش رو توی اخبار دید، خودش رو تحویل داد.
2. ** ( رفتاری – اخلاقی ) :**
نشانه ای از پذیرش مسئولیت، پشیمانی یا تمایل به همکاری با قانون
مثال: She decided to **turn herself in** and face the consequences.
تصمیم گرفت خودش رو معرفی کنه و با پیامدها روبه رو بشه.
3. ** ( رسانه ای – خبری ) :**
در گزارش های خبری، این عبارت برای توصیف لحظه ای استفاده می شه که متهم بدون اجبار، خودش را به مقامات معرفی می کند
مثال: The suspect **turned himself in** at the local police station.
متهم خودش رو در کلانتری محلی معرفی کرد.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
surrender – report oneself – give oneself up – confess – submit to authorities