• : تعریف: to return something to an official person.
- Turn in your test to the teacher when you are done.
[ترجمه میدیا] امتحان خودتون رو وقتی تموم شد تحویل معلم بدید
|
[ترجمه مائده] امتحان خود را وقتی تمام کردیدبه معلم تحویل دهید
|
[ترجمه گوگل] پس از اتمام آزمون خود را به معلم بسپارید [ترجمه ترگمان] زمانی که این کار را انجام دادید، تست خود را به معلم بدهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. I'm going to turn in my nightshift.
[ترجمه میدیا] من میرم شیفت شب رو تحویل بدم
|
[ترجمه گوگل]من می روم در شیفت شبم [ترجمه ترگمان]می خواهم به nightshift برگردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Would you like some tea before you turn in?
[ترجمه z Ghasemi] قبل اینکه بخوابی ، چای میل داری؟
|
[ترجمه گوگل]آیا قبل از تحویل گرفتن چای میل دارید؟ [ترجمه ترگمان]قبل از این که برگردید، چای میل دارید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Finally turn in the passing of time is not only just.
[ترجمه گوگل]در نهایت به نوبه خود در گذر زمان تنها نیست [ترجمه ترگمان]بالاخره نوبت گذشت زمان نه فقط [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I heard the key turn in the front door and I was out of bed like a shot.
[ترجمه گوگل]صدای چرخش کلید را از جلوی در شنیدم و مثل شلیک از تخت بیرون آمده بودم [ترجمه ترگمان]صدای قفل در جلویی را شنیدم و مثل یک گلوله از تخت بیرون رفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Turn in your homework, please.
[ترجمه بهار] لطفا تکالیف خود را تحویل دهید
|
[ترجمه گوگل]لطفا تکالیف خود را تحویل دهید [ترجمه ترگمان] homework رو روشن کن، لطفا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Now we wait for them to turn in their essays.
[ترجمه گوگل]حالا منتظر می مانیم تا مقالات خود را تحویل دهند [ترجمه ترگمان] حالا صبر می کنیم تا اونا مقاله هاشون رو تبدیل کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I usually turn in at about midnight.
[ترجمه مائده] من معمولا حدود نیمه شب به خواب میروم
|
[ترجمه گوگل]من معمولا حدود نیمه شب تحویل می گیرم [ترجمه ترگمان]من معمولا نصف شب میام خونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It's late-I think I'll turn in.
[ترجمه هانیه] دیر وقته، فک کنم برم بخوابم
|
[ترجمه گوگل]دیر شده است - فکر می کنم حاضر شوم [ترجمه ترگمان]دیر است - فکر کنم برگردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Cut the pastry into a square and turn in the corners.
[ترجمه گوگل]شیرینی را به شکل مربع برش دهید و در گوشه ها بچرخانید [ترجمه ترگمان]شیرینی را به یک مربع تقسیم کن و از گوشه و کنار برو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I might today hesitate to turn in a burglar.
[ترجمه مرضیه خدامی] من ممکنه امروز برای تحویل دادن دزد، با تردید مواجهه بشم
|
[ترجمه گوگل]ممکن است امروز در ارائه یک سارق تردید داشته باشم [ترجمه ترگمان] ممکنه امروز برای تبدیل شدن به دزدی تردید کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The market showed an upward turn in August.
[ترجمه گوگل]بازار در ماه اوت چرخش صعودی را نشان داد [ترجمه ترگمان]بازار رو به افزایش در ماه اوت را نشان داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. James is so mercenary that he'd turn in his own mother for the reward money.
[ترجمه مرضیه خدامی] جیم انقدر پولکی هست که برای پول پاداش میخواهد مادر خود را تحویل دهد
|
[ترجمه گوگل]جیمز آنقدر مزدور است که مادرش را برای پول جایزه تحویل می دهد [ترجمه ترگمان]جیمز آنقدر اجیر شده بود که به خاطر پول جایزه، مادرش را تبدیل به پول کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The teacher demands that students should turn in their test papers within two hours.
[ترجمه گوگل]معلم از دانشآموزان میخواهد که برگههای امتحانی خود را ظرف دو ساعت تحویل دهند [ترجمه ترگمان]معلم می گوید که دانش آموزان باید ظرف دو ساعت به کاغذهای آزمایشی خود مراجعه کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I went back to the station-house to turn in my badge and gun.
[ترجمه گوگل]به ایستگاه خانه برگشتم تا نشان و اسلحه ام را تحویل بگیرم [ترجمه ترگمان]به خانه باز گشتم تا نشان و اسلحه ام را روشن کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My father would turn in his grave if he knew.
[ترجمه گوگل]پدرم اگر می دانست در قبرش می چرخید [ترجمه ترگمان]پدرم اگر بداند به گور خواهد رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• make a turn into; go to bed; submit; deliver a criminal to the police
پیشنهاد کاربران
برو بخواب
Turn in=go to bed
تحویل دادن لو دادن ( مجرم، مدرک، . . . )
1 - turn someone in to take a criminal to the police, or to go to them yourself to admit a crime تحویل دادن یک جنایتکار به پلیس، یا اینکه خودتان برای اعتراف به جنایت نزد آنها بروید. ... [مشاهده متن کامل]
The hit - and - run driver turned himself in to the police the day after the accident He learned that the police were looking for him and turned himself in ( = made himself available to them ) 2 - turn something in to return something to an organization or a person in authority برگرداندن/ عودت دادن چیزی به یک سازمان یا شخص صاحب قدرت و نفوذ Please turn your old parking permits in at the end of the week Thousands of weapons were turned in during the national gun amnesty Don't forget to turn in your papers after class
دادن، تحویل دادن
turn someone in کسی را لو دادن
معنی:عملکرد مطلوبی داشتن ، تحویل دادن Definition = تحویل دادن چیزی به شخص مقتدر/نمره خاصی یا عملکردی با کیفیت مشخص را ارائه یا به دست آورید. examples: 1 - "no questions were asked of people who turned in the guns" ... [مشاهده متن کامل]
"هیچ سوالی از افرادی که اسلحه را تحویل داده اند پرسیده نشده است" 2 - "he has turned in some useful performances for the under - 21 side" "او برخی از عملکردهای مفید را برای تیم زیر 21 سال بدست آورده است"
تحویل تکلیف هم میشه
تحویل دادن ( مجرم، برگه ، سند ، مسئولیت )
ارسال شدن
رفتین برای خوابیدن
۱ - خوابیدن he turned in early ۲ - تحویل دادن، deliver, hand over I just turned in my last assignment for world history.
Go to bed at night معنی: در شب به رخت خواب رفتن
به بستر رفتن به تختخواب رفتن برای خواب
به رختخواب رفتن
go to bed at night
Turn in = submit, hand in
لو دادن تحویل دادن to surrender, deliver, or give information about someone or oneself to the authorities, typically the police in this usage, a name, noun, or pronoun can be used between turn and in -