turn against: علیه کسی بودن، دشمنی کردن
در مقابل هم قرار دادن، برعلیه هم تحریک کردن، به جان هم انداختن
بر علیه کسی یا چیزی شدن
A lot of his supporters turned against him. تعداد زیادی از حامیانش برعلیه او شدند
A lot of his supporters turned against him. تعداد زیادی از حامیانش برعلیه او شدند
دشمن شدن با - مخالف. . . . . شدن
بر علیه کسی یا چیزی شدن
در مقابل کسی یا چیزی ایستادن
در مقابل کسی یا چیزی ایستادن