turbine

/ˈtɜːrbaɪn//ˈtɜːbaɪn/

معنی: توربین
معانی دیگر: (مکانیک) توربین، چرخش زا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an engine driven by a moving fluid, such as water, steam, or air, that pushes against the blades or paddles attached to a central shaft.

جمله های نمونه

1. impulse turbine
توربین ضربه ای

2. the turbine shaft is mated to the hollow compressor shaft
میله ی توربین را در درون لوله تو خالی کمپرسور جا می دهند.

3. the vanes of a turbine
پره های توربین

4. A water turbine drives the generator.
[ترجمه گوگل]یک توربین آبی ژنراتور را به حرکت در می آورد
[ترجمه ترگمان]توربین آبی ژنراتور را می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hot water is converted to electricity by a turbine.
[ترجمه گوگل]آب گرم توسط یک توربین به برق تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]آب داغ به وسیله توربین به الکتریسیته تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then the steam passes into the turbine.
[ترجمه گوگل]سپس بخار به داخل توربین می رود
[ترجمه ترگمان]سپس بخار به توربین وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Damage to the turbine slowed the work down.
[ترجمه گوگل]آسیب به توربین باعث کندی کار شد
[ترجمه ترگمان]خسارت وارده به توربین باعث کاهش کار آن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tidal current turbine is similar in principle to a windmill.
[ترجمه گوگل]توربین جریان جزر و مدی در اصل شبیه آسیاب بادی است
[ترجمه ترگمان]توربین جریان جزر و مدی شبیه به یک آسیاب بادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Both turbine options were in close formation in the static at Farnborough and a superficial look would show little between them.
[ترجمه گوگل]هر دو گزینه توربین در حالت ایستا در فارنبرو شکل نزدیکی داشتند و ظاهری سطحی بین آنها کمی نشان می داد
[ترجمه ترگمان]هر دو گزینه توربین با تشکیل نزدیک در the ایستا بودند و ظاهر سطحی بین آن ها کمی نشان داده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It revs like a turbine and sounds like a locomotive. it turns the skin on your arms to gooseflesh.
[ترجمه گوگل]مانند توربین می چرخد ​​و صدایی شبیه لوکوموتیو دارد پوست بازوهای شما را به گوشت غاز تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]شبیه توربین است و مثل لکوموتیو به نظر می رسد پوست را روی بازوان خود به سوی gooseflesh برمی گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The gas turbine also keeps the batteries topped up.
[ترجمه گوگل]توربین گاز همچنین باتری ها را شارژ نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]توربین گاز همچنین باتری را بالا نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The turbine whined familiarly and the rotors blurred above the cabin.
[ترجمه گوگل]توربین با صدایی آشنا ناله کرد و روتورها بالای کابین تار شدند
[ترجمه ترگمان]توربین با حالتی خودمانی زوزه کشید و the در بالای کابین محو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A jet turbine engine may run for 40, 000 hours before being rebuilt.
[ترجمه گوگل]یک موتور جت توربین ممکن است 40000 ساعت قبل از بازسازی کار کند
[ترجمه ترگمان]یک توربین جت می تواند ۴۰، ۰۰۰ ساعت قبل از بازسازی راه اندازی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The work consisted of throwing up embankments and installing water turbine pumps.
[ترجمه گوگل]کار شامل پرتاب خاکریزها و نصب پمپ های توربین آب بود
[ترجمه ترگمان]این کار شامل پرتاب embankments و نصب پمپ های توربین آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The seasonal performance might be improved to some extent by using a wind turbine as the energy source.
[ترجمه گوگل]عملکرد فصلی ممکن است تا حدی با استفاده از یک توربین بادی به عنوان منبع انرژی بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]عملکرد فصلی ممکن است تا حدودی با استفاده از توربین بادی به عنوان منبع انرژی بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توربین (اسم)
turbine

تخصصی

[خودرو] توربین
[برق و الکترونیک] توربین

انگلیسی به انگلیسی

• engine powered by a rotor revolving by means of the force of moving liquid exerted on the vanes of the rotor (fluids commonly used are water, steam, and air)
a turbine is a machine or engine which produces power using a stream of air, gas, or water to turn a wheel.

پیشنهاد کاربران

کلمه توربین با نگارش Turbine یک کلمه ترکیبی متشکل از دو کلمه می باشد. به مفهوم محفظه دریافت انرژی مثل توربوژنراتور. تور یعنی کسب کردن و دریافت و bin در کلمه ash can و ashbin و recycle bin به مفهوم مکان
...
[مشاهده متن کامل]
و سطل آشغال و سطل بازیافت. و کلمه تور هم در کلماتی مثل تور ماهیگیری تار عنکبوت کتاب تورات و توریست و تورنومنت و . . .

توربین
مثال:
One wind turbine can produce enough electricity to power 300 homes.
یک توربین بادی می تواند الکتریسیته کافی برای بکار انداختن ۳۰۰ خانه را تولید کند.
تِر باین
توربین
توربین
چرخواره، چرخانه
چرخپره ( ماشین آلات دوار )

بپرس