turbidity

/tərˈbɪdəti//tɜːˈbɪdɪti/

معنی: تیرگی، گل الودی، مه الودی
معانی دیگر: تیرگی، گل الودی، مه الودی

جمله های نمونه

1. This turbidity is sometimes beneficial but also curtails the transparency of the water and is therefore largely disagreeable to the aquarist.
[ترجمه گوگل]این کدورت گاهی اوقات مفید است، اما شفافیت آب را نیز کاهش می دهد و بنابراین تا حد زیادی برای آکواریوم ها ناخوشایند است
[ترجمه ترگمان]این کدری گاهی هم مفید است اما شفافیت آب را کاهش می دهد و بنابراین تا حد زیادی ناخوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then, when the wave and the turbidity subsided, the shallow water would have been repopulated from other habitats.
[ترجمه گوگل]سپس، هنگامی که موج و کدورت فروکش کرد، آب کم عمق از زیستگاه های دیگر دوباره سکنی گزید
[ترجمه ترگمان]سپس هنگامی که موج و the فروکش کرد، آب سطحی از زیستگاه های دیگر جدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Therefore, the detection of turbidity is associated with the presence of hemoglobin S. 21
[ترجمه گوگل]بنابراین، تشخیص کدورت با وجود هموگلوبین S 21 همراه است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، تشخیص of با حضور هموگلوبین S مرتبط است ۲۱
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The prevention methods of heated turbidity included water cooling method, cooling method, and natural cooling method.
[ترجمه گوگل]روش‌های پیشگیری از کدورت گرم‌شده شامل روش‌های خنک‌سازی آبی، روش سرمایش و روش خنک‌سازی طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]روش های جلوگیری از turbidity داغ عبارت بودند از روش خنک کننده آب، روش خنک کننده و روش خنک سازی طبیعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Phenomenon of estuarine turbidity maximum zone is modeled by 2 - dimensional numerical model.
[ترجمه گوگل]پدیده زون حداکثر کدورت مصب با مدل عددی دو بعدی مدل‌سازی شده است
[ترجمه ترگمان]پدیده of estuarine با استفاده از مدل عددی دوبعدی مدل سازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The turbidity experiments show that the relative error is not more than turbidity meter.
[ترجمه گوگل]آزمایش های کدورت نشان می دهد که خطای نسبی بیشتر از کدورت متر نیست
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها turbidity نشان می دهند که خطای نسبی بیش از turbidity متر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fig . 5 . Change in turbidity of egg white during soaked in various acidity solution.
[ترجمه گوگل]شکل 5 تغییر در کدورت سفیده تخم مرغ هنگام خیساندن در محلول اسیدی مختلف
[ترجمه ترگمان]شکل ۲ ۵ تغییر در کدری سفیده تخم مرغ در طول محلول در محلول اسیدی مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mechanisms include the turbidity point effect, lowing the chemical activity of the filtrating fluid and the adsorption, et ac.
[ترجمه گوگل]مکانیسم ها شامل اثر نقطه کدورت، کاهش فعالیت شیمیایی سیال فیلتر کننده و جذب و غیره است
[ترجمه ترگمان]این مکانیزم شامل the نقطه turbidity، lowing فعالیت شیمیایی مایع filtrating و جذب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results TG levels were positive correlaed with plasma turbidity after test meal.
[ترجمه گوگل]نتایج: سطح TG با کدورت پلاسما بعد از غذای آزمایشی همبستگی مثبت داشت
[ترجمه ترگمان]نتایج در سطوح TG، correlaed مثبت با غلظت turbidity پلاسما بعد از غذا تست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Surface water containing high turbidity may require sedimentation prior to chemical treatment.
[ترجمه گوگل]آب سطحی حاوی کدورت بالا ممکن است قبل از عملیات شیمیایی نیاز به ته نشینی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آب سطحی حاوی turbidity بالا ممکن است به ته نشین شدن قبل از عملیات شیمیایی نیاز داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective For conquering the interference of lipid turbidity, jaundice and hemolysis, changed simple reagent of biuret to double reagent (the method).
[ترجمه گوگل]هدف برای غلبه بر تداخل کدورت لیپیدی، یرقان و همولیز، معرف ساده بیورت را به معرف دوگانه تغییر داد (روش)
[ترجمه ترگمان]هدف برای غلبه بر تداخل کدری، یرقان و یرقان، یک معرف ساده تری از biuret به معرف دوگانه (روش)را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The rate of fetal distress, amniotic fluid turbidity, and cesarean section increased greatly ( P & lt; 0. 01 ), . . .
[ترجمه گوگل]میزان پریشانی جنین، کدورت مایع آمنیوتیک و سزارین به شدت افزایش یافت (P, lt; 0 01)،
[ترجمه ترگمان]میزان پریشانی جنین، turbidity مایع آمنیوتیک، و بخش cesarean به میزان زیادی افزایش یافت (P = lt؛ ۰ ۰۱)،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reasons of the turbidity produced in production or in shelf period were analyzed. The turbidity was induced mainly by inorganic salt in seriflux and the ethyl fatty acid in brut liquor.
[ترجمه گوگل]دلایل کدورت تولید شده در تولید یا در دوره نگهداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت کدورت به طور عمده توسط نمک معدنی در seriflux و اسید چرب اتیل در مشروب بروت القا شد
[ترجمه ترگمان]دلایل of تولید شده در تولید و یا در دوره shelf آنالیز شدند The عمدتا با نمک غیرآلی در seriflux و اسید چرب اتیل در liquor ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This can make SO2 and turbidity reach national standard of refined sugar and some other parameters to be improved to some extent.
[ترجمه گوگل]این امر می تواند باعث شود که SO2 و کدورت به استاندارد ملی شکر تصفیه شده برسد و برخی پارامترهای دیگر تا حدودی بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]این می تواند باعث شود که SO۲ و کدری به استاندارد ملی شکر تصفیه شده برسد و برخی از پارامترهای دیگر تا حدودی بهبود یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Results The turbidity and fluoride in 98 % and %% after treated by electromagnetic fields.
[ترجمه گوگل]ResultsThe کدورت و فلوراید در 98٪ و٪٪ پس از درمان با میدان های الکترومغناطیسی
[ترجمه ترگمان]نتایج The و فلویورید در ۹۸ % و % % بعد از درمان با میدان های الکترومغناطیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تیرگی (اسم)
tension, obscurity, fog, gloom, blur, nigrescence, darkness, turbidity, dimness, feculence

گل الودی (اسم)
turbidity, feculence

مه الودی (اسم)
turbidity

تخصصی

[شیمی] کدری، میزان کدری
[عمران و معماری] تیرگی - گل آلودگی - تاری - کدری - آشفتگی - درهمی
[زمین شناسی] درآشفتگی، توربیدایتی - آشفتگیهای محیط های رسوبی نزدیک به فلات قاره، در اثر اختلاف چگالی
[نساجی] کدری - ماتی - تاری
[پلیمر] کدری، کدورت
[آب و خاک] تیرگی،کدری،کدورت

انگلیسی به انگلیسی

• murkiness, muddiness, cloudiness, opaqueness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : turbidity
✅️ صفت ( adjective ) : turbid
✅️ قید ( adverb ) : _
کدر شدن محیط
کدورت
نشانه حضور باکتری ( پزشکی )

بپرس