tunnel vision

/ˈtʌnəlˈvɪʒən//ˈtʌnəlˈvɪʒən/

(توجه به یک چیز و از نظر دور داشتن جوانب امر - تداعی منفی) دید آهونی، باریک بینی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an abnormal condition in which one loses peripheral vision.

(2) تعریف: a narrow or limited point of view; narrow-mindedness.

جمله های نمونه

1. I've got tunnel vision when it comes to what I want to do.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از کاری که می‌خواهم انجام دهم، دید تونلی دارم
[ترجمه ترگمان]وقتی به کاری که می خوام انجام بدم، یه تصویر تونل دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But such thinking can produce temporal tunnel vision.
[ترجمه گوگل]اما چنین تفکری می تواند دید تونلی زمانی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اما چنین فکری می تواند دیدگاه تونل زمانی را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Something not unlike tunnel vision ensues in the case of black kids.
[ترجمه گوگل]چیزی که بی شباهت به دید تونلی نیست در مورد بچه های سیاه پوست رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]چیزی که بی شباهت به چشم انداز تونل نیست پس از آن در مورد کودکان سیاه پوست پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such proposals are typical of the tunnel vision that has characterized most of our economic models.
[ترجمه گوگل]چنین پیشنهادهایی نمونه ای از دیدگاه تونلی است که بیشتر مدل های اقتصادی ما را مشخص کرده است
[ترجمه ترگمان]چنین پیشنهاداتی نمونه ای از چشم انداز تونل هستند که بیشتر مدل های اقتصادی ما را مشخص کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He has tunnel vision when he is doing well.
[ترجمه گوگل]زمانی که حالش خوب است دید تونلی دارد
[ترجمه ترگمان]او وقتی خوب عمل می کند، بینایی خود را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Calipari certainly has tunnel vision where profits are concerned.
[ترجمه گوگل]کالیپاری مطمئناً دید تونلی در مورد سود دارد
[ترجمه ترگمان]Calipari قطعا دارای دیدگاه تونلی است که در آن سود به آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both had been disgracefully neglected till then. Tunnel vision and mutual incomprehension were natural reactions.
[ترجمه گوگل]هر دو تا آن زمان به طرز شرم آور نادیده گرفته شده بودند دید تونلی و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]هر دو به طور ناشایستی تا آن زمان مورد بی توجهی قرار گرفته اند دیدگاه تونل و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And many, surely, that our human tunnel vision is unable to perceive.
[ترجمه گوگل]و مطمئناً بسیاری از آنها که دید تونلی انسانی ما قادر به درک آنها نیست
[ترجمه ترگمان]و بسیاری، مطمئنا، این چشم انداز تونل انسانی ما قادر به درک آن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tunnel vision and mutual incomprehension were natural reactions.
[ترجمه گوگل]دید تونلی و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه تونل و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our first Tunnel Vision volume for HD is a wild ride of fast forward motion.
[ترجمه گوگل]اولین ولوم Tunnel Vision ما برای HD یک حرکت وحشیانه از حرکت سریع به جلو است
[ترجمه ترگمان]اولین تونل بینایی ما برای HD یک حرکت وحشیانه از حرکت رو به جلو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tunnel Vision is New York trumpeter Jim Cifelli's third album with his Nonet.
[ترجمه گوگل]تونل ویژن سومین آلبوم جیم سیفلی، ترومپتیست نیویورکی با نونت اوست
[ترجمه ترگمان]Tunnel Vision سومین آلبوم trumpeter در نیویورک با نام his است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jeff has tunnel vision and only wants to think about winning the next game.
[ترجمه گوگل]جف دید تونلی دارد و فقط می خواهد به پیروزی در بازی بعدی فکر کند
[ترجمه ترگمان]جف یک تصویر تونل دارد و فقط می خواهد در مورد برنده شدن بازی بعدی فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is known as cognitive narrowing or cognitive tunnel vision.
[ترجمه گوگل]این به عنوان تنگی شناختی یا دید تونل شناختی شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این به عنوان یک دیدگاه محدود یا بینایی تونل شناختی شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You get tunnel vision & you interact in a way that always makes your situation worse.
[ترجمه گوگل]شما دید تونلی پیدا می کنید و به گونه ای تعامل می کنید که همیشه وضعیت شما را بدتر می کند
[ترجمه ترگمان]شما یک دید تونل می گیرید که با روشی که همیشه وضعیت شما را بدتر می کند، تعامل برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It'simply get rid of your tunnel vision and start searching in other directions.
[ترجمه گوگل]این به سادگی از شر دید تونلی خود خلاص شده و شروع به جستجو در جهات دیگر کنید
[ترجمه ترگمان]آن به سادگی از دید تونل شما خلاص می شود و در جهت دیگری جستجو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) narrow-mindedness, limited perspective; (pathology) visual impairment characterized by a loss of peripheral vision
tunnel vision is the inability to see things that are not straight in front of you.
if someone has tunnel vision, they concentrate on only one aspect of a subject, rather than considering every aspect of it; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

جزئی نگر بودن
معنی پزشکی اصطلاح: دید لوله ای و باریک بینی که دو نفر پایین تعریف کردند.
معنی عامیانه آن به ویژه در بازی شطرنج استفاده میشود: قضاوت عجولانه ( برای یک حرکت خوب ) که تبعات ناگواری به همراه خواهد داشت. سطحی نگری
غیر رسمی: تک بعدی ( با تشکر از همه )
تک بعدی
کوته بینی
informal/ the tendency to focus exclusively on a single or limited objective or view
غیر رسمی/ تک بعدی
"she has tunnel vision in all matters of opinion and morality"
tunnel vision ( علوم پایۀ پزشکی )
واژه مصوب: دید لوله ای
تعریف: دیدی که در آن میدان دید بسیار محدود است
[زیست شناسی]
باریک بینی
نوعی اختلال بینایی است که در آن شخص دید جانبی خود را در اثر کمبود اکسیژن در بدن از دست میدهد.
tunnel vision
تنگ نظری
کوته بینی

قضاوت عجولانه ،
سطحی نگری ،
کوته فکر

بپرس