tune in to

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
- گوش دادن به / دیدنِ برنامه ای
- توجه کردن به
- خود را هماهنگ کردن با چیزی
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( رسانه ای – اصلی ) :**
به معنای روشن کردن رادیو یا تلویزیون و دنبال کردن یک برنامه.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *Tune in to the news at 9 p. m. *
ساعت ۹ شب اخبار را ببینید/گوش کنید.
2. ** ( محاوره ای – کاربردی ) :**
برای اشاره به توجه کردن یا تمرکز بر چیزی.
مثال: *You need to tune in to what your teacher is saying. *
باید به حرف های معلمت توجه کنی.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
تنظیم کردن رادیو روی موج درست، ذهن یا توجه خود را روی موضوعی متمرکز کردن.
- - -
🔸 مترادف ها:
listen to – watch – pay attention to – focus on – engage with

حواست را به . . . بده
سلام
آیلین سجادی پناه هستم
( Tune ) یعنی لحن ، لحن صحبت کردن در کل لحن می باشد و اگر کنار فاعل و مفعول قرار بدیم جمله اضافه میشه برای مثال in to خب اگر این اضافه بشه میشه ( tune in to ) یعنی لحن به . خب الان باید یه کلمه بزاریم کناریش ک باهاش سازگار باش مثل ( Pearsion ) پرشن میشه tune in to Pearsionیعنی لحن به فارسی خب پس باید ببینیم ک کنار کلمات چ کلمه قرار بدیم ک سازگار باش باهاشون .
...
[مشاهده متن کامل]

👑aylin sajadi panah👑

نگاه کردن یا گوش دادن به برنامه تلویزیونی یا رادیویی
نسبت به کسی یا چیزی هشیاری داشتن
نسبت به کسی یا چیزی هشیار بودن :
Tune in to your breath نسبت به تنفس هشیار بودن