🔸 معادل فارسی:
احساسات را تحریک کردن / دل را لرزاندن / احساسات را قلقلک دادن
در زبان محاوره ای یا ادبی:
دل آدمو می لرزونه، اشک آدمو درمیاره، احساسات رو قلقلک می ده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – ادبی ) :
توصیف چیزی که احساسات عمیق، به ویژه غم، دلسوزی، یا همدلی را در مخاطب برمی انگیزد
مثال: The movie really tugs at the heartstrings.
فیلم واقعاً دل آدمو می لرزونه.
2. ( رسانه ای – تبلیغاتی ) :
در تبلیغات یا داستان نویسی، برای اشاره به محتوایی که عمداً احساسات مخاطب را هدف قرار می دهد
مثال: The charity ad tugs at the heartstrings to encourage donations.
تبلیغ خیریه احساسات رو قلقلک می ده تا مردم رو به کمک کردن ترغیب کنه.
3. ( ادبی – استعاری ) :
بیان تأثیر عاطفی شدید، به ویژه در مواجهه با درد، عشق، یا خاطرات
مثال: Her letter tugged at my heartstrings.
نامه اش دل منو لرزوند.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
move deeply – stir emotions – touch the soul – evoke sympathy – pull at the heart – make one emotional
احساسات را تحریک کردن / دل را لرزاندن / احساسات را قلقلک دادن
در زبان محاوره ای یا ادبی:
دل آدمو می لرزونه، اشک آدمو درمیاره، احساسات رو قلقلک می ده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( احساسی – ادبی ) :
توصیف چیزی که احساسات عمیق، به ویژه غم، دلسوزی، یا همدلی را در مخاطب برمی انگیزد
مثال: The movie really tugs at the heartstrings.
فیلم واقعاً دل آدمو می لرزونه.
2. ( رسانه ای – تبلیغاتی ) :
در تبلیغات یا داستان نویسی، برای اشاره به محتوایی که عمداً احساسات مخاطب را هدف قرار می دهد
مثال: The charity ad tugs at the heartstrings to encourage donations.
تبلیغ خیریه احساسات رو قلقلک می ده تا مردم رو به کمک کردن ترغیب کنه.
3. ( ادبی – استعاری ) :
بیان تأثیر عاطفی شدید، به ویژه در مواجهه با درد، عشق، یا خاطرات
مثال: Her letter tugged at my heartstrings.
نامه اش دل منو لرزوند.
________________________________________
🔸 مترادف ها: