tuft

/ˈtəft//tʌft/

معنی: دسته، منگوله، طره، کلاله، ریش بزی، ته ریش، ریشه پارچه، طره دار یا پرزدارکردن
معانی دیگر: (دسته ی مو یا علف یا پر و غیره که ریشه های پیوسته دارند یا نزدیک هم روییده اند) کوفک، کاکل، مرغ، گندله، بافه، تکمه ی تشک (یا کاناپه و غیره)، گره ی لحاف (یا تشک و غیره)، (لحاف یا تشک یا مبل و غیره) تکمه دار کردن، گره دار کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cluster or clump of long strands that are attached at one end and loose at the other, as of yarn, hair, or grass.
مترادف: wisp
مشابه: bunch, bundle, clump, cluster, crest, lock, mop, sheaf, shock, tassel

(2) تعریف: a small bunch of cut threads, used as a decoration.
مترادف: pompom, tassel
مشابه: plume

(3) تعریف: a thick cluster or clump of outgrowth, as of trees or shrubs.
مترادف: clump, thicket
مشابه: bosk, brake, cluster, copse
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tufts, tufting, tufted
(1) تعریف: to decorate or provide with a tuft or tufts.
مشابه: decorate

(2) تعریف: to shape or arrange in a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster, gather, wisp

(3) تعریف: to fasten (a quilt cover, upholstery, or the like) by stitching through to the inside material at points, leaving a clump of thread secured by a knot or button.
مشابه: fasten
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tufter (n.)
(1) تعریف: to form into a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster, gather, wisp

(2) تعریف: to grow in a tuft or tufts.
مشابه: bunch, clump, cluster

جمله های نمونه

1. a tuft of wool
یک دسته پشم

2. She combed a tuft of her hair up with her hand, which hooded her eye.
[ترجمه گوگل]دسته ای از موهایش را با دستش به سمت بالا شانه کرد که چشمش را پوشاند
[ترجمه ترگمان]او یک دسته از موهایش را با دستش بالا کشید که چشم او را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fear ambush at every tree and tuft of grass.
[ترجمه گوگل]از کمین هر درخت و توده علف بترسید
[ترجمه ترگمان]ترس در هر درختی و یک دسته علف کمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had a small tuft of hair on his chin.
[ترجمه گوگل]یک دسته موی کوچک روی چانه اش داشت
[ترجمه ترگمان]دسته ای کوچک مو روی چانه اش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She moved along the heath, and from a tuft of darkness something came out and stood in her way.
[ترجمه گوگل]او در امتداد گرما حرکت کرد و از یک تاریکی چیزی بیرون آمد و در راه او ایستاد
[ترجمه ترگمان]در میان خلنگ ها به راه افتاد و از یک دسته تاریکی چیزی بیرون آمد و در راه او ایستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The plant forms a dense, tall tuft, capable of withstanding plenty of disturbance in the tank.
[ترجمه گوگل]این گیاه یک توده متراکم و بلند را تشکیل می دهد که قادر به مقاومت در برابر اختلالات زیادی در مخزن است
[ترجمه ترگمان]گیاه یک دسته متراکم و بلند را تشکیل می دهد که قادر به مقاومت در برابر تعداد زیاد اغتشاش در مخزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thoughtfully, Hera pulled a tuft of clover from the ground and offered it.
[ترجمه گوگل]هرا متفکرانه یک دسته شبدر را از روی زمین بیرون کشید و آن را عرضه کرد
[ترجمه ترگمان]سپس یک دسته از شبدر را از زمین بیرون کشید و به آن تعارف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A tiny tuft of red hair poked out from under her scarf.
[ترجمه گوگل]یک دسته کوچک از موهای قرمز از زیر روسری او بیرون زد
[ترجمه ترگمان]یک دسته موی قرمز از زیر شال گردن او بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tuft denies Catania's contentions, although he concedes the company borrows heavily and is not highly profitable.
[ترجمه گوگل]تافت ادعاهای کاتانیا را رد می کند، اگرچه قبول می کند که شرکت وام های سنگینی دریافت کرده و سود زیادی ندارد
[ترجمه ترگمان]tuft contentions s را رد می کند، اگرچه او تصدیق می کند که شرکت به شدت مورد استفاده قرار می گیرد و بسیار سودآور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A tuft of hair or feathers.
[ترجمه گوگل]یک دسته مو یا پر
[ترجمه ترگمان]یک دسته مو یا پر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This stage produced a tuft of barbs fused to the hollow cylinder, or calamus.
[ترجمه گوگل]این مرحله یک دسته از خارها را به وجود آورد که به استوانه توخالی یا کالاموس ذوب شده بودند
[ترجمه ترگمان]این مرحله دسته ای از خارها را که با سیلندر خالی، یا calamus ترکیب شده بودند، تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A tuft of hair on such a projection.
[ترجمه گوگل]یک دسته مو روی چنین برآمدگی
[ترجمه ترگمان]یک دسته مو روی چنین a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But at this moment Winston noticed some tufts of loosestrife growing in the cracks of the cliff beneath them. One tuft was of two colours, magenta and brick-red, apparently growing on the same root.
[ترجمه گوگل]اما در این لحظه وینستون متوجه شد که در شکاف‌های صخره زیر آن‌ها، توده‌هایی از رگه‌های شلخته رشد می‌کنند یک دسته دو رنگ سرخابی و قرمز آجری بود که ظاهراً روی یک ریشه رشد می کرد
[ترجمه ترگمان]اما در این لحظه، و ین ستون متوجه دسته هایی از loosestrife شد که در شکاف های صخره ای زیر پایشان روییده بود یک دسته از آن ها دو رنگ بود، سرخابی، و قرمز - که ظاهرا روی همان ریشه رشد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He may pitch on some tuft of lilacs over a river.
[ترجمه گوگل]او ممکن است بر روی یک رودخانه چند تکه یاس بنفش بزند
[ترجمه ترگمان]ممکن است بر روی یک رودخانه دسته ای از گله ای یاس را به زانو درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She sat down on a tuft of grass.
[ترجمه گوگل]روی دسته ای از چمن نشست
[ترجمه ترگمان]روی یک دسته علف نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

منگوله (اسم)
knot, bob, tassel, tuft, pompon

طره (اسم)
brink, end, crest, extremity, tuft, edging, brim, tress, lock of hair, ringlet

کلاله (اسم)
crest, stigma, tuft, tussock, ringlet

ریش بزی (اسم)
tuft, goatee

ته ریش (اسم)
tuft, stubble

ریشه پارچه (اسم)
tuft

طره دار یا پرزدارکردن (فعل)
tuft

تخصصی

[زمین شناسی] سنگ متخلخل - اصطلاح رایج در انگلیس برای هر سنگ نرم یا متخلخل همچون ماسه سنگ ناحیه توگاری نویت.
[نساجی] منگوله - ریشه پارچه - پرزدار کردن - دسته

انگلیسی به انگلیسی

• clump of trees or bushes; cluster tied together or fixed at their base and loose at the opposite end (feathers, threads, etc.); tassel worn on the cap of titled undergraduates of english universities in former times
form or attach tufts; sew tufts, sew clumps of hair or fibers (on upholstery, etc.)

پیشنهاد کاربران

tuft ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: ریشه 3
تعریف: هریک از نخ هایی که از انتهای فرش یا منسوج بیرون زده باشد
لمسه - لمسه کوبی ( در مبلمان )
ریش بزی،
دسته ی مو که ریشه های پیوسته دارند یا نزدیک هم روییده اند
He had a few tufts of hair on his chin, but you could hardly call it a beard
A group of things

بپرس