1. she tucked her lips and said "oo"
لب هایش را غنچه کرد و گفت ((او)).
2. a cabin tucked in the hills
کلبه ای غنوده در میان تپه ها
3. the priest tucked away the whole chicken
کشیش همه ی مرغ را بالا داد.
4. his shirt was tucked in his pants
ته پیراهنش را توی شلوارش کرده بود.
5. he had a book tucked under his arm
یک کتاب زیر بغل خود گرفته بود.