1. Our chef was a genial, slightly tubby man.
[ترجمه گوگل]سرآشپز ما مردی خوش ذوق و کمی چاق بود
[ترجمه ترگمان]سر آشپز ما مردی مطبوع و اندکی فربه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was a small, tubby man wearing a bulky suit with a belted jacket.
[ترجمه گوگل]او مردی کوچک و چاق و چله بود که کت و شلواری حجیم با یک کت کمربند پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]او مردی چاق و چاق بود و کت و شلوار چسبان و کت بسته پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The banker was a tubby, jolly-looking man.
[ترجمه گوگل]بانکدار مردی چاق و با نشاط بود
[ترجمه ترگمان]بانک دار یک مرد چاق و سرخوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's getting a bit tubby -- too much of his wife's cooking I expect.
[ترجمه گوگل]او کمی چاق می شود -- من انتظار دارم بیش از حد آشپزی همسرش را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او از آشپزی همسرش بیش از اندازه از آشپزی زنش برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One day, Tubby and Fuzzy went deep into the forest to find food.
[ترجمه گوگل]یک روز، تابی و فازی برای یافتن غذا به اعماق جنگل رفتند
[ترجمه ترگمان]یک روز، Tubby و فازی به اعماق جنگل رفتند تا غذا پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He was a tubby little man in his fifties, with sparse hair.
[ترجمه گوگل]او مرد کوچکی بود پنجاه و چند ساله با موهای کم پشت
[ترجمه ترگمان]او مردی چاق و خپل بود با موهای کم پشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Gaidar, a diminutive and tubby figure with a mordant and self-deprecating sense of humour, emerged as the dominant thinker and natural leader of his group.
[ترجمه گوگل]گایدر، شخصیتی کوچک و چروک با شوخ طبعی خشن و تحقیرکننده، به عنوان متفکر مسلط و رهبر طبیعی گروهش ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]Gaidar، که اندام نازک و تابی با حس شوخ طبعی گزنده و self بود، به عنوان متفکر برتر و رهبر طبیعی گروه خود ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was short and tubby and amiable with an odd little toothbrush moustache.
[ترجمه گوگل]او کوتاه قد و چاق بود و با سبیل های مسواک کوچکی دوست داشتنی
[ترجمه ترگمان]قد کوتاه و چاقالو بود و با سبیل عجیب و غریبی از خود نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Oscar reminded Horowitz of the Michelin tyre man - short and tubby, his belly bulging behind his belt, round-headed.
[ترجمه گوگل]اسکار هوروویتز را به یاد مرد لاستیک میشلن انداخت - کوتاه قد و چاق، شکمش پشت کمربندش بیرون زده، سر گرد
[ترجمه ترگمان]اسکار \"man of\" (Michelin of)را به یاد مرد چاق و تابی انداخت که شکمش از کمربند او بیرون زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He had won three world titles by the time he faced a tubby, bespectacled Ulsterman in the 1985 final.
[ترجمه گوگل]او تا زمانی که در فینال 1985 با اولسترمن عینکی روبرو شد، سه عنوان جهانی را به دست آورده بود
[ترجمه ترگمان]او در این زمان سه عنوان قهرمانی جهان را به دست آورده بود او در سال ۱۹۸۵ با یک پری چاق، عینک زده، رو به رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There will presumably also be some spending money for Tubby Ben í tez in the January sales.
[ترجمه گوگل]همچنین احتمالاً مقداری پول برای Tubby Ben í tez در فروش ژانویه خرج خواهد شد
[ترجمه ترگمان]احتمالا مقداری پول برای Tubby بن i در فروش ژانویه وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید