tsar

/ˈzɑːr//zɑː/

معنی: تزار، امپراطور روسیه قدیم، امپراتور روسیه
معانی دیگر: رجوع شود به: czar، tzar : تزار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: variant of czar.

جمله های نمونه

1. He ruled his business empire like a latter-day Tsar.
[ترجمه گوگل]او امپراتوری تجاری خود را مانند یک تزار روز آخر اداره کرد
[ترجمه ترگمان]امپراطوری تجارت خود را مانند تزار روز دوم حکومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He assumed full authority as tsar in 168
[ترجمه گوگل]او در سال 168 قدرت کامل را به عنوان تزار به دست گرفت
[ترجمه ترگمان]او قدرت کامل تزار را در ۱۶۸ سال به خود گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In 1896 Nicholas was crowned as tsar.
[ترجمه گوگل]در سال 1896 نیکلاس به عنوان تزار تاجگذاری کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۹۶ Nicholas به عنوان تزار انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He rode in triumph to the Tsar.
[ترجمه گوگل]او برای پیروزی به تزار سوار شد
[ترجمه ترگمان]با پیروزی خود به تزار نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government has appointed a drugs tsar to co-ordinate the fight against drug abuse.
[ترجمه گوگل]دولت یک تزار مواد مخدر را برای هماهنگی مبارزه با سوء مصرف مواد منصوب کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت یک رئیس جمهور را برای هماهنگی مبارزه با مصرف مواد مخدر منصوب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tsar protected his personal prerogatives.
[ترجمه گوگل]تزار از امتیازات شخصی خود محافظت کرد
[ترجمه ترگمان]امپراتور از prerogatives خصوصی خود دفاع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Participates in the democratic revolution that overthrows the Tsar.
[ترجمه گوگل]در انقلاب دموکراتیک که تزار را سرنگون می کند شرکت می کند
[ترجمه ترگمان]انقلابی در انقلاب دمکراتیک که تزار را سرنگون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the same year, the tsar involved himself personally in the foundation of the reformist journal Military Miscellany.
[ترجمه گوگل]در همان سال، تزار شخصاً خود را در بنیانگذاری مجله اصلاح طلب Military Miscellany درگیر کرد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، تزار به شخصه خود را در بنیان روزنامه اصلاح طلبان اصلاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sergei Solov'ev was wrong, however, to accuse the tsar of conducting the war with a lack of resolution.
[ترجمه گوگل]با این حال، سرگئی سولوف اشتباه کرد که تزار را متهم کرد که جنگ را با عدم حل و فصل انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سرگئی Solov اشتباه می کرد که تزار را به اجرای جنگ با فقدان راه حل متهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tsar is dead; long live the tsar.
[ترجمه گوگل]تزار مرده است زنده باد تزار
[ترجمه ترگمان]امپراتور مرده، زنده باد امپراطور!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In reality, the tsar proceeded with extreme caution.
[ترجمه گوگل]در واقع، تزار با احتیاط شدید پیش رفت
[ترجمه ترگمان]در حقیقت تزار با احتیاط فراوان به راه خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. William Bennett, a former drug tsar, was a vociferous foe, as is Louis Sullivan, the health secretary.
[ترجمه گوگل]ویلیام بنت، تزار سابق مواد مخدر، مانند لوئیس سالیوان، وزیر بهداشت، دشمنی پر سر و صدا بود
[ترجمه ترگمان]ویلیام بنت، یکی از رهبران سابق مواد مخدر، دشمن vociferous بود، همان طور که لوئیس سالیوان وزیر بهداشت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1859 the tsar intervened personally to prevent church leaders from consigning Belliustin to a monastery in the White Sea.
[ترجمه گوگل]در سال 1859 تزار شخصاً مداخله کرد تا رهبران کلیسا را ​​از فرستادن بلیوستین به صومعه ای در دریای سفید جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۵۹ تزار به طور شخصی مداخله کرد تا از رهبران کلیسا از consigning Belliustin به صومعه ای در دریای سفید جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Tsar proved wary of replacing Stolypin with a leader committed to any firm legislative programme.
[ترجمه گوگل]تزار نشان داد که از جایگزینی استولیپین با یک رهبر متعهد به هر برنامه قانونی محکمی محتاط است
[ترجمه ترگمان]امپراطور نسبت به جایگزین کردن Stolypin با یک رهبر متعهد به هر برنامه قانون گذاری شرکت بسیار محتاط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تزار (اسم)
czar, tsar, tzar

امپراطور روسیه قدیم (اسم)
czar, tsar, tzar

امپراتور روسیه (اسم)
czar, tsar, tzar

انگلیسی به انگلیسی

• czar, emperor; title of russian emperors before the bolshevik revolution
a tsar was the male ruler of russia in former times.

پیشنهاد کاربران

تزار ( عنوان امپراطور روسیه )
مثال:
the tsar risked losing his throne
تزار از دست دادن سلطنتش را به خطر انداخت.
تزار با خطر از دست دادن سلطنت اش مواجه شد.
مشاور

بپرس