1. Are you being completely truthful with me?
[ترجمه گوگل]آیا شما کاملاً با من صادق هستید؟
[ترجمه ترگمان]تو کاملا با من صادق هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They were less than truthful about their part in the crime.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد نقش خود در جنایت کمتر از حقیقت صادق بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد سهم خود در جرم کم تر صادق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. To be quite truthful with you, I'm not very keen on this colour.
[ترجمه گوگل]راستش را بخواهم، من خیلی مشتاق این رنگ نیستم
[ترجمه ترگمان]راستش را بخواهید، من زیاد از این رنگ خوشم نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We've all learnt to be fairly truthful about our personal lives.
[ترجمه گوگل]همه ما یاد گرفته ایم که نسبتاً در مورد زندگی شخصی خود صادق باشیم
[ترجمه ترگمان]همه ما یاد گرفته ایم که در مورد زندگی شخصی خودمان صادق باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You and I must be truthful with each other.
[ترجمه گوگل]من و تو باید با هم صادق باشیم
[ترجمه ترگمان]من و تو باید با هم صادق باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I don't think you are being entirely truthful.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم شما کاملاً راست می گویید
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم کاملا صادق باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Gwen adjured him to be truthful.
[ترجمه گوگل]گوئن او را قسم داد که راستگو باشد
[ترجمه ترگمان]Gwen به او قول داد که صادق باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The public has a right to expect truthful answers from politicians.
[ترجمه گوگل]مردم حق دارند از سیاستمداران انتظار پاسخ های صادقانه داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مردم حق دارند که منتظر پاسخ واقعی سیاستمداران باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. As I try to be truthful, I expect everyone else to be truthful.
[ترجمه گوگل]همانطور که من سعی می کنم صادق باشم، انتظار دارم بقیه هم صادق باشند
[ترجمه ترگمان]همانطور که سعی می کنم صادق باشم، انتظار دارم بقیه صادق باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You can count on him for a truthful report of the accident.
[ترجمه گوگل]می توانید برای گزارش واقعی حادثه روی او حساب کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید او را به خاطر یک گزارش صادقانه از تصادف روی او حساب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Most religions teach you to be truthful and self-disciplined.
[ترجمه گوگل]بیشتر مذاهب به شما می آموزند که راستگو و منضبط باشید
[ترجمه ترگمان]اغلب ادیان به شما آموزش می دهند که صادق و خود - باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She was completely truthful about her involvement in the affair.
[ترجمه گوگل]او در مورد دخالت خود در این ماجرا کاملاً صادق بود
[ترجمه ترگمان]او کاملا در مورد دخالت او در این ماجرا صادق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He is very truthful — he never lies.
[ترجمه گوگل]او بسیار راستگو است - او هرگز دروغ نمی گوید
[ترجمه ترگمان]او خیلی صادق است - او هرگز دروغ نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The trader was truthful and without deceit.