- He told his secret to only his most trustworthy friend.
[ترجمه امیررضا] او راز خود را فقط به قابل اعتمادترین دوست خودش گفت
|
[ترجمه گوگل] راز خود را فقط به قابل اعتمادترین دوستش گفت [ترجمه ترگمان] او راز خود را برای تنها دوست trustworthy تعریف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. her father is a very upright, trustworthy man
پدرش مردی شرافتمند و قابل اعتماد است.
2. Brooks may be considered as a trustworthy man.
[ترجمه گوگل]بروکس را می توان به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفت [ترجمه ترگمان]احتمالا بروکس به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is a trustworthy and level-headed leader.
[ترجمه گوگل]او یک رهبر قابل اعتماد و سطح بالا است [ترجمه ترگمان]او یک رهبر قابل اعتماد و سطح بالا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A trustworthy person is sb. that you can trust.
[ترجمه ملینا] شخص قابل اعتماد کسی است که بتوانی به او اعتماد کنی
|
[ترجمه دوست] امین شخصی است که بتوانی به او اعتماد کنی
|
[ترجمه گوگل]یک فرد قابل اعتماد sb است که بتوانید اعتماد کنید [ترجمه ترگمان]کسی قابل اعتماد نیست که می توانید به آن ها اعتماد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It is generally admitted that he is a trustworthy person.
[ترجمه گوگل]عموماً پذیرفته شده است که او فردی قابل اعتماد است [ترجمه ترگمان]به طور کلی پذیرفته شده است که فرد قابل اعتماد است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Can you engage that all his statements are trustworthy?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در مورد اینکه همه اظهارات او قابل اعتماد هستند، بپذیرید؟ [ترجمه ترگمان]آیا می توانید ادعا کنید که تمام اظهارات او قابل اعتماد هستند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In an ironic twist, the most trustworthy character in the film turned out to be the thief.
[ترجمه گوگل]در یک چرخش کنایه آمیز، قابل اعتمادترین شخصیت فیلم دزد بود [ترجمه ترگمان]در یک چرخش طنزآمیز، شخصیت قابل اعتمادی که در فیلم وجود داشت تبدیل به دزد شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Leave a spare key with a trustworthy neighbour.
[ترجمه گوگل]کلید یدکی را نزد یک همسایه قابل اعتماد بگذارید [ترجمه ترگمان]کلید اضافی را با یک همسایه قابل اعتماد بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Those who advocate total manipulation urge that a trustworthy mode of communication is always open to cheating.
[ترجمه گوگل]کسانی که طرفدار دستکاری کامل هستند، اصرار دارند که یک روش ارتباطی قابل اعتماد همیشه برای تقلب باز است [ترجمه ترگمان]کسانی که از کل دستکاری در این زمینه حمایت می کنند، همیشه به تقلب می پردازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He is, however, not a trustworthy sprite, and delights in practical jokes of a bizarre and sometimes gruesome nature.
[ترجمه گوگل]با این حال، او یک جن قابل اعتماد نیست و از شوخی های عملی با ماهیت عجیب و غریب و گاه وحشتناک لذت می برد [ترجمه ترگمان]با این حال، او یک جن قابل اعتماد نیست و از شوخی های عملی یک طبیعت عجیب و گاه وحشتناک لذت می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I saw him as trustworthy.
[ترجمه Tara] من او را به عنوان یک فرد قابل اعتماد دیدم.
|
[ترجمه گوگل]من او را قابل اعتماد دیدم [ترجمه ترگمان]من او را به عنوان قابل اعتماد می دیدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Mary's always been a trustworthy and faithful friend.
[ترجمه گوگل]مریم همیشه یک دوست قابل اعتماد و وفادار بوده است [ترجمه ترگمان]مری همیشه یک دوست قابل اعتماد و صادقانه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Most of our employees are pretty trustworthy, I think.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم اکثر کارمندان ما بسیار قابل اعتماد هستند [ترجمه ترگمان]به نظر من اکثر کارکنان ما قابل اعتماد هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• dependable, reliable a trustworthy person is reliable and responsible.
پیشنهاد کاربران
reliable معتمد
قابل اعتماد. وفادار. مطمئن. امین مثال: One who is obeyed and trustworthy as well. کسی که از او فرمان برده می شود و همچنین قابل اعتماد و امین است. �مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ�