trustworthy

/ˈtrəˌstwərði//ˈtrʌstwɜːði/

معنی: درست، موثق، قابل اعتماد، قابل اطمینان، مورد اعتماد، امین
معانی دیگر: با امانت، بابک، رازدار، راز نگهدار، محرم، وفادار، معتمد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: trustworthily (adv.), trustworthiness (n.)
• : تعریف: worthy or deserving of trust and confidence; steadily dependable; reliable.
مترادف: credible, dependable, faithful, reliable, steady, trusty
متضاد: shifty, treacherous, untrustworthy
مشابه: believable, creditable, decent, honest, loyal, principled, responsible, secure, solid, staunch, steadfast, straightforward, true, unwavering, upstanding

- He told his secret to only his most trustworthy friend.
[ترجمه امیررضا] او راز خود را فقط به قابل اعتمادترین دوست خودش گفت
|
[ترجمه گوگل] راز خود را فقط به قابل اعتمادترین دوستش گفت
[ترجمه ترگمان] او راز خود را برای تنها دوست trustworthy تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her father is a very upright, trustworthy man
پدرش مردی شرافتمند و قابل اعتماد است.

2. Brooks may be considered as a trustworthy man.
[ترجمه گوگل]بروکس را می توان به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفت
[ترجمه ترگمان]احتمالا بروکس به عنوان یک مرد قابل اعتماد در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is a trustworthy and level-headed leader.
[ترجمه گوگل]او یک رهبر قابل اعتماد و سطح بالا است
[ترجمه ترگمان]او یک رهبر قابل اعتماد و سطح بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A trustworthy person is sb. that you can trust.
[ترجمه ملینا] شخص قابل اعتماد کسی است که بتوانی به او اعتماد کنی
|
[ترجمه دوست] امین شخصی است که بتوانی به او اعتماد کنی
|
[ترجمه گوگل]یک فرد قابل اعتماد sb است که بتوانید اعتماد کنید
[ترجمه ترگمان]کسی قابل اعتماد نیست که می توانید به آن ها اعتماد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is generally admitted that he is a trustworthy person.
[ترجمه گوگل]عموماً پذیرفته شده است که او فردی قابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]به طور کلی پذیرفته شده است که فرد قابل اعتماد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Can you engage that all his statements are trustworthy?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در مورد اینکه همه اظهارات او قابل اعتماد هستند، بپذیرید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید ادعا کنید که تمام اظهارات او قابل اعتماد هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In an ironic twist, the most trustworthy character in the film turned out to be the thief.
[ترجمه گوگل]در یک چرخش کنایه آمیز، قابل اعتمادترین شخصیت فیلم دزد بود
[ترجمه ترگمان]در یک چرخش طنزآمیز، شخصیت قابل اعتمادی که در فیلم وجود داشت تبدیل به دزد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Leave a spare key with a trustworthy neighbour.
[ترجمه گوگل]کلید یدکی را نزد یک همسایه قابل اعتماد بگذارید
[ترجمه ترگمان]کلید اضافی را با یک همسایه قابل اعتماد بگذارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those who advocate total manipulation urge that a trustworthy mode of communication is always open to cheating.
[ترجمه گوگل]کسانی که طرفدار دستکاری کامل هستند، اصرار دارند که یک روش ارتباطی قابل اعتماد همیشه برای تقلب باز است
[ترجمه ترگمان]کسانی که از کل دستکاری در این زمینه حمایت می کنند، همیشه به تقلب می پردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is, however, not a trustworthy sprite, and delights in practical jokes of a bizarre and sometimes gruesome nature.
[ترجمه گوگل]با این حال، او یک جن قابل اعتماد نیست و از شوخی های عملی با ماهیت عجیب و غریب و گاه وحشتناک لذت می برد
[ترجمه ترگمان]با این حال، او یک جن قابل اعتماد نیست و از شوخی های عملی یک طبیعت عجیب و گاه وحشتناک لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I saw him as trustworthy.
[ترجمه Tara] من او را به عنوان یک فرد قابل اعتماد دیدم.
|
[ترجمه گوگل]من او را قابل اعتماد دیدم
[ترجمه ترگمان]من او را به عنوان قابل اعتماد می دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mary's always been a trustworthy and faithful friend.
[ترجمه گوگل]مریم همیشه یک دوست قابل اعتماد و وفادار بوده است
[ترجمه ترگمان]مری همیشه یک دوست قابل اعتماد و صادقانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most of our employees are pretty trustworthy, I think.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم اکثر کارمندان ما بسیار قابل اعتماد هستند
[ترجمه ترگمان]به نظر من اکثر کارکنان ما قابل اعتماد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درست (صفت)
right, upright, straight, true, perfect, genuine, correct, out-and-out, accurate, exact, valid, just, authentic, even, whole, entire, trustworthy, straightforward, plumb, veracious, legitimate, conscionable, orthodox, incorrupt, indefectible, integral, leveling, well-advised

موثق (صفت)
authentic, all right, credible, reliable, trustworthy

قابل اعتماد (صفت)
authentic, reliable, trustworthy, trusty, dependable, trig, calculable

قابل اطمینان (صفت)
solid, reliable, trustworthy, dependable, reputable

مورد اعتماد (صفت)
trustworthy, dependable

امین (صفت)
trustworthy, loyal, honest, single-minded, trusty, single-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• dependable, reliable
a trustworthy person is reliable and responsible.

پیشنهاد کاربران

reliable
معتمد
قابل اعتماد. وفادار. مطمئن. امین
مثال:
One who is obeyed and trustworthy as well.
کسی که از او فرمان برده می شود و همچنین قابل اعتماد و امین است.
�مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ�
trustworthy: قابل اعتماد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : trust / entrust
✅️ اسم ( noun ) : trust / trustworthiness
✅️ صفت ( adjective ) : trustable / trusting / trustworthy / trusty / trustful
✅️ قید ( adverb ) : trustingly
کارش درسته
قابل اعتماد
Relible
درخوراعتماد
کاردُرُست
قابل اعتماد و اطمینان
درستکار
اطمینان بخش
ارزش داشتن کسی یا چبزی
لایق بودن
یعنی موثق
Forexample trustworthy news
Loyal, truth full
Some one who is very honest and able to be trusted
قابل اعتماد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس