trustfully

جمله های نمونه

1. His mouth grinned trustfully.
[ترجمه گوگل]دهانش با اعتماد پوزخند زد
[ترجمه ترگمان]دهانش با اطمینان لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The sheep, then, are actively involved in trustfully following the Shepherd, so they might continually find this peaceful rest with Him.
[ترجمه گوگل]پس گوسفندان به طور فعال در پیروی با اطمینان از چوپان مشارکت دارند، بنابراین ممکن است پیوسته این آرامش آرام را نزد او بیابند
[ترجمه ترگمان]پس گوسفندان به طور فعال به پیروی از چوپان پایبند هستند، بنابراین آن ها ممکن است به طور مستمر این آرامش آرام را با او پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Every evening it crept trustfully into its corner against the stone breast of the image, and the darkling eyes seemed to keep watch over its slumbers.
[ترجمه گوگل]هر روز غروب با اعتماد به گوشه‌اش در برابر سینه‌ی سنگی تصویر خزید و چشم‌های تیره به نظر می‌رسید که مراقب خواب‌هایش بودند
[ترجمه ترگمان]هر شب با بااعتماد به نفس خود در گوشه و کنار سینه سنگی سایه می خزید و به نظر می رسید که چشمان سیاه در خواب او را نگاه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do not plot harm against your neighbor, who lives trustfully near you.
[ترجمه گوگل]علیه همسایه خود که با اعتماد در نزدیکی شما زندگی می کند نقشه آسیب نزنید
[ترجمه ترگمان]به همسایه خود آسیب نرسانید، چه کسی بااعتماد به شما زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pro 3:29 Do not plot harm against your neighbor, who lives trustfully near you.
[ترجمه گوگل]طرفداران 3:29 علیه همسایه خود که با اعتماد در نزدیکی شما زندگی می کند نقشه آسیب نزنید
[ترجمه ترگمان]پرو ۳: ۲۹ به همسایه خود که بااعتماد به شما زندگی می کند، آسیب نرسانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a manner that is free of suspicion, with full confidence, with full trust

پیشنهاد کاربران

مطمعناً - با اعتماد - با اطمینان
Is this real or fake ?
I can trustfully tell you that your IQ will never rise above 50

بپرس