trueness


معنی: درستی، حقیقت، صداقت، بی ریایی
معانی دیگر: حقیقی، خلوص نیت

جمله های نمونه

1. Trees have been inspected in the nursery for trueness to name.
[ترجمه گوگل]درختان در نهالستان برای صحت نام بازرسی شده اند
[ترجمه ترگمان]درختان برای نام trueness در قلمستان مورد بازرسی قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Any one would not doubt her trueness.
[ترجمه گوگل]هیچ کس در حقیقت او شک نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به او شک نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Party A shall ensure the trueness, legality and effectiveness of all relevant materials provided.
[ترجمه گوگل]طرف الف باید از صحت، قانونی بودن و اثربخشی کلیه مطالب مرتبط ارائه شده اطمینان حاصل کند
[ترجمه ترگمان]الف)الف باید تضمین، قانونی بودن و کارایی تمامی مطالب مربوطه را تضمین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. At the same time, it oppugned on trueness which was pursued by Easel Art.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، با حقیقتی که توسط Easel Art دنبال می شد مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]در همان حال، it روی trueness که توسط هنر easel تعقیب می شد، آغاز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An openness - trueness matrix is brought forward to estimate the state of interface.
[ترجمه گوگل]یک ماتریس باز بودن - درستی برای تخمین وضعیت رابط ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]برای تخمین وضعیت واسط، یک ماتریس openness - trueness به جلو آورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I marveled at the trueness of his aim.
[ترجمه گوگل]من از درستی هدف او شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]از این هدف و هدف او تعجب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So show the enough trueness even some naive and soft things in your affection.
[ترجمه گوگل]پس حتی برخی چیزهای ساده لوحانه و نرم را در محبت خود صحت کافی نشان دهید
[ترجمه ترگمان]پس به آن اندازه کافی نشان بدهید که حتی برخی چیزهای ساده و لطیف را به شما نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a right based on the nature and trueness of ethical relations, heirdom to property has great effects on virtue cultivating.
[ترجمه گوگل]وارث مال به عنوان حقی مبتنی بر ماهیت و صحت روابط اخلاقی، تأثیرات زیادی در پرورش فضیلت دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک حق بر مبنای طبیعت و ماهیت روابط اخلاقی، heirdom به دارایی تاثیر زیادی بر رشد فضیلت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the kindness, niceness and trueness that enlighten my way.
[ترجمه گوگل]این مهربانی، نیکی و راستی است که راه مرا روشن می کند
[ترجمه ترگمان]این مهربانی، مهربانی و trueness که راه مرا روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some TV plays are full of exaggeration and lack trueness to life.
[ترجمه گوگل]برخی از نمایشنامه های تلویزیونی مملو از اغراق و عدم صحت زندگی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی نمایش های تلویزیونی پر از اغراق و فقدان trueness برای زندگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The related technical problems, the dynamic measuring stability of the instrument and the setting of the sampling window directly effecting the signal trueness are discussed.
[ترجمه گوگل]مشکلات فنی مرتبط، پایداری اندازه‌گیری دینامیکی ابزار و تنظیم پنجره نمونه‌گیری که مستقیماً بر صحت سیگنال تأثیر می‌گذارد مورد بحث قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]مسایل فنی مرتبط، پایداری اندازه گیری دینامیکی ابزار و تنظیم پنجره نمونه گیری به طور مستقیم بر the سیگنال مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then I will discuss conformation of artistic atmosphere of prose from three aspects: trueness and empressement, prime of heart's-blood and gusto spiritualism .
[ترجمه گوگل]سپس به تطبیق فضای هنری نثر از سه جنبه می پردازم: صدق و تجلی، اوج خون دل و معنویت گرایی مشتاق
[ترجمه ترگمان]سپس من در مورد ترکیب فضای هنری نثر از سه جنبه بحث خواهم کرد: trueness و empressement، قلب - خون و روح spiritualism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under particular circumstances, the foreign exchange bureau shall handle it after having verified its trueness.
[ترجمه گوگل]در شرایط خاص، صرافی باید پس از بررسی صحت آن رسیدگی کند
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط خاص، اداره مبادله خارجی پس از تایید هویت خود، آن را اداره خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The data used in this research are from questionnaires and interviews which guarantee their trueness.
[ترجمه گوگل]داده های مورد استفاده در این تحقیق از پرسشنامه و مصاحبه است که صحت آنها را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]داده های مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه و مصاحبه است که trueness آن ها را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درستی (اسم)
integrity, accuracy, precision, exactitude, correctness, validity, truth, validation, justice, correctitude, honesty, trueness, rectitude, legitimacy

حقیقت (اسم)
truth, act, fact, reality, principle, verity, trueness

صداقت (اسم)
loyalty, veracity, truth, fidelity, honesty, trueness

بی ریایی (اسم)
sincerity, naivety, trueness, naivete

انگلیسی به انگلیسی

• factuality, genuineness, exactness; faithfulness, loyalty

پیشنهاد کاربران

[ علم اندازه گیری]: درستی؛ میزان نزدیک بودن نتیجه ی اندازه گیری به اندازه ی واقعی.
( اندازه ی واقعی در علوم مهندسی معنی آماری دارد یعنی در عمل از نتیجه ی اندازه گیری با دست گاه یا سیستمی از رده ی بهتر - مثلاً دقیق تر - به عنوان اندازه ی واقعی استفاده می شود. )

بپرس