true self

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
خودِ واقعی / خودِ اصیل / هویت درونی
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روان شناسی – نظریه وینیکات ) :**
اشاره به بخش اصیل و خودجوش شخصیت که احساسات و خواسته های واقعی فرد را نشان می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: Therapy helped him reconnect with his true self.
درمان به او کمک کرد دوباره با خودِ واقعی اش ارتباط برقرار کند.
2. ** ( فلسفی – معنوی ) :**
مفهوم �ذات� یا �ماهیت درونی� که فراتر از نقش های اجتماعی و نقاب هاست.
مثال: Meditation can reveal your true self.
مدیتیشن می تواند خودِ واقعی ات را آشکار کند.
3. ** ( روزمره – محاوره ای ) :**
برای اشاره به شخصیت اصلی فرد، نه آنچه برای خوشایند دیگران نشان می دهد.
مثال: She finally showed her true self at the meeting.
او بالاخره در جلسه خودِ واقعی اش را نشان داد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
authentic self – real self – genuine identity – inner essence – core self
🔸 ریشه شناسی:
- ترکیب از قرن بیستم در روان شناسی مدرن تثبیت شد، به ویژه توسط **Donald Winnicott** در نظریه ی �True Self vs. False Self�.