trudge

/ˈtrədʒ//trʌdʒ/

معنی: قدم اهسته، راه پیمایی بازحمت، با خستگی راه رفتن
معانی دیگر: (با زحمت) راه رفتن، کشان کشان رفتن، کلش کلش کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: trudges, trudging, trudged
• : تعریف: to walk heavily and laboriously, as with great weariness.
مترادف: plod, slog
مشابه: clump, hobble, lumber, schlep, shamble, shuffle, stagger, stomp, stump, tramp, trek

- Exhausted, we trudged back to the cabin in the rain.
[ترجمه گنج جو] رمقی نداشتیم، خودمون رو سلانه سلانه به طرف واگن کشاندیم.
|
[ترجمه گوگل] خسته، زیر باران به سمت کابین برگشتیم
[ترجمه ترگمان] خسته و تحلیل رفته بودیم و با زحمت به طرف کلبه سرازیر شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to walk heavily along or over, as with great weariness.
مترادف: plod
مشابه: shuffle, tramp, trample

- Worn out from the hike, we trudged the path to our tent.
[ترجمه گوگل] فرسوده از پیاده روی، مسیر چادر خود را با سرعت طی کردیم
[ترجمه ترگمان] خسته از پیاده روی، راه را تا چادر طی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: trudger (n.)
• : تعریف: a long wearisome walk.
مشابه: hobble, schlep, tramp

- It was quite a trudge home in all that snow.
[ترجمه گوگل] در میان آن همه برف، خانه‌ای کاملاً دور از انتظار بود
[ترجمه ترگمان] با این همه برف یک خانه سنگین راه افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We had to trudge up the track back to the station.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم مسیر را به سرعت به سمت ایستگاه طی کنیم
[ترجمه ترگمان]باید راه بازگشت به ایستگاه را با زحمت راه می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'd had to trudge through the snow to get there.
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به آنجا باید از میان برف ها می گذشتم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودم از میان برف راه بروم تا به آنجا برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We were reluctant to start the long trudge home.
[ترجمه گوگل]ما تمایلی به شروع مسیر طولانی خانه نداشتیم
[ترجمه ترگمان]ما بی میل بودیم که راه پیمایی طولانی را شروع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We came back from our trudge across the moor wet and tired.
[ترجمه گوگل]ما خیس و خسته از کنار تالاب برگشتیم
[ترجمه ترگمان]از راه طولانی و خسته آن سوی خلنگ زار برگشتیم و خسته و خسته به نظر رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They've set off for the long trudge home.
[ترجمه گوگل]آنها به سمت خانه طویل دراز حرکت کرده اند
[ترجمه ترگمان]راه طولانی را در پیش گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fighting the wind, she begins the trudge back to ex-banker's bungalow.
[ترجمه گوگل]او در حال مبارزه با باد، به خانه ییلاقی بانکدار سابق بازگشت
[ترجمه ترگمان]با باد مخالفت می کند و با قدم های آهسته به خانه ییلاقی خود بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I trudge up the High Street and pay no attention at first to the sirens.
[ترجمه گوگل]از خیابان بالا می روم و در ابتدا به آژیرها توجه نمی کنم
[ترجمه ترگمان]از خیابان اصلی بالا می روم و اول به صدای آژیر توجه نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I trudge off the platform on to the exit gantry and look below.
[ترجمه گوگل]از روی سکو به سمت دروازه خروجی می روم و به زیر نگاه می کنم
[ترجمه ترگمان]راه خروجی را به آرامی از سکو دور می کنم و به پایین نگاه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The windscreen wipers trudge sluggishly and ineffectively through the water, bringing visibility down to a few feet.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن های شیشه جلو به آرامی و بی اثر در آب حرکت می کنند و دید را تا چند فوت کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]برف پاک کن شیشه جلوی اتومبیل به کندی و کندی به کندی پیش می رود و از میان آب عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Watching Ferdinand trudge off dejectedly at the end, it was hard not to feel sorry for him.
[ترجمه گوگل]با تماشای اینکه فردیناند در انتها با ناراحتی در حال دور شدن است، سخت بود که برای او متاسف نباشم
[ترجمه ترگمان]در حالی که فردیناند را تماشا می کرد، در حالی که آهسته آهسته راه می رفت، سخت ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When I trudge to the door, only Des comes to let me out.
[ترجمه گوگل]وقتی به سمت در می روم، فقط دس می آید تا من را بیرون بگذارد
[ترجمه ترگمان]، وقتی که به در راه میدم فقط \"وین\" میاد که بذاره من برم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He could only trudge back into the narrow dark.
[ترجمه گوگل]او فقط می توانست به تاریکی باریک برگردد
[ترجمه ترگمان]فقط می توانست راه را در تاریکی باریک راه بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We trudge through thick grass, bright green matted fur in its soaked richness.
[ترجمه گوگل]ما از میان چمن های ضخیم، خزهای مات شده سبز روشن در غنای خیس آن می چرخیم
[ترجمه ترگمان]به راه خود ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their life had become a never-ending trudge to keep the Looms of the necromancer weaving dreadful enchantments.
[ترجمه گوگل]زندگی آنها تبدیل به یک تله بی پایان شده بود تا بافندگی‌های نروکومسر را در حال بافتن افسون‌های وحشتناک نگه دارند
[ترجمه ترگمان]زندگی آن ها هیچ گاه به پایان نرسیده بود که the را از سحر و جادو دور نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. And we trudge through the winter and into the spring of the first bombing year.
[ترجمه گوگل]و ما در طول زمستان و بهار اولین سال بمباران راه می رویم
[ترجمه ترگمان]و در طول زمستان و در بهار سال اول بمب گذاری، راه پیمایی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدم اهسته (اسم)
goose step, lockstep, trudge

راهپیمایی با زحمت (اسم)
trudge

با خستگی راه رفتن (فعل)
trudge

انگلیسی به انگلیسی

• walk laboriously, walk heavily, plod, tramp; walk
if you trudge somewhere, you walk there with slow, heavy steps. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. they set off for the long trudge home.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
"The hikers trudged through the thick mud on the trail, panting and sweating in the heat. "
"He trudged home from work, his feet dragging in the snow. "
"The soldiers trudged through the jungle, their packs weighing them down and their feet blistered from the long march. "
سنگین قدم برداشتن ناشی از خستگی یا وخامت اوضاع
خود را به زور کشیدن
عَنر عَنر :D
منبع واژه یاب: کنایه از پیمودن یک مسافت نالازم: پا شده عنرعنر آمده تا این جا که فضولی ما را بکند
با خستگی راه رفتن
We were trudging after 2h of wandering in the desert
( ما پس از دو ساعت سرگردانی در بیابان با خستگی راه میرفتیم )
با هِن هِن راه رفتن
به زحمت و به آرامی راه رفتن ناشی از خستگی
کشان کشان راه رفتن
To walk heavily, laboriously with a lot of effort
آهسته قدم برداشتن

بپرس