فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: trudges, trudging, trudged
• : تعریف: to walk heavily and laboriously, as with great weariness. • مترادف: plod, slog • مشابه: clump, hobble, lumber, schlep, shamble, shuffle, stagger, stomp, stump, tramp, trek
- Exhausted, we trudged back to the cabin in the rain.
[ترجمه گنج جو] رمقی نداشتیم، خودمون رو سلانه سلانه به طرف واگن کشاندیم.
|
[ترجمه گوگل] خسته، زیر باران به سمت کابین برگشتیم [ترجمه ترگمان] خسته و تحلیل رفته بودیم و با زحمت به طرف کلبه سرازیر شدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to walk heavily along or over, as with great weariness. • مترادف: plod • مشابه: shuffle, tramp, trample
- Worn out from the hike, we trudged the path to our tent.
[ترجمه گوگل] فرسوده از پیاده روی، مسیر چادر خود را با سرعت طی کردیم [ترجمه ترگمان] خسته از پیاده روی، راه را تا چادر طی کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: trudger (n.)
• : تعریف: a long wearisome walk. • مشابه: hobble, schlep, tramp
- It was quite a trudge home in all that snow.
[ترجمه گوگل] در میان آن همه برف، خانهای کاملاً دور از انتظار بود [ترجمه ترگمان] با این همه برف یک خانه سنگین راه افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. We had to trudge up the track back to the station.
[ترجمه shahrzad bahrami] مجبور شدیم با هر سختی ای شده به ایستگاه برگردیم.
|
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم مسیر را به سرعت به سمت ایستگاه طی کنیم [ترجمه ترگمان]باید راه بازگشت به ایستگاه را با زحمت راه می رفتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I'd had to trudge through the snow to get there.
[ترجمه shahrzad bahrami] باید با زحمت از توی برف و بوران می گذشتم تا به آنجا برسم.
|
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به آنجا باید از میان برف ها می گذشتم [ترجمه ترگمان]مجبور بودم از میان برف راه بروم تا به آنجا برسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We were reluctant to start the long trudge home.
[ترجمه shahrzad bahrami] دوست نداشتیم وارد مسیر سخت و پرزحمت رفتن به خانه شویم.
|
[ترجمه گوگل]ما تمایلی به شروع مسیر طولانی خانه نداشتیم [ترجمه ترگمان]ما بی میل بودیم که راه پیمایی طولانی را شروع کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We came back from our trudge across the moor wet and tired.
[ترجمه گوگل]ما خیس و خسته از کنار تالاب برگشتیم [ترجمه ترگمان]از راه طولانی و خسته آن سوی خلنگ زار برگشتیم و خسته و خسته به نظر رسیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They've set off for the long trudge home.
[ترجمه shahrzad bahrami] راه پرزحمت رسیدن به خانه را در پیش گرفتند.
|
[ترجمه گوگل]آنها به سمت خانه طویل دراز حرکت کرده اند [ترجمه ترگمان]راه طولانی را در پیش گرفتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Fighting the wind, she begins the trudge back to ex-banker's bungalow.
[ترجمه گوگل]او در حال مبارزه با باد، به خانه ییلاقی بانکدار سابق بازگشت [ترجمه ترگمان]با باد مخالفت می کند و با قدم های آهسته به خانه ییلاقی خود بازگشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I trudge up the High Street and pay no attention at first to the sirens.
[ترجمه گوگل]از خیابان بالا می روم و در ابتدا به آژیرها توجه نمی کنم [ترجمه ترگمان]از خیابان اصلی بالا می روم و اول به صدای آژیر توجه نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I trudge off the platform on to the exit gantry and look below.
[ترجمه گوگل]از روی سکو به سمت دروازه خروجی می روم و به زیر نگاه می کنم [ترجمه ترگمان]راه خروجی را به آرامی از سکو دور می کنم و به پایین نگاه می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The windscreen wipers trudge sluggishly and ineffectively through the water, bringing visibility down to a few feet.
[ترجمه گوگل]برف پاک کن های شیشه جلو به آرامی و بی اثر در آب حرکت می کنند و دید را تا چند فوت کاهش می دهند [ترجمه ترگمان]برف پاک کن شیشه جلوی اتومبیل به کندی و کندی به کندی پیش می رود و از میان آب عبور می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Watching Ferdinand trudge off dejectedly at the end, it was hard not to feel sorry for him.
[ترجمه گوگل]با تماشای اینکه فردیناند در انتها با ناراحتی در حال دور شدن است، سخت بود که برای او متاسف نباشم [ترجمه ترگمان]در حالی که فردیناند را تماشا می کرد، در حالی که آهسته آهسته راه می رفت، سخت ناراحت شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When I trudge to the door, only Des comes to let me out.
[ترجمه گوگل]وقتی به سمت در می روم، فقط دس می آید تا من را بیرون بگذارد [ترجمه ترگمان]، وقتی که به در راه میدم فقط \"وین\" میاد که بذاره من برم بیرون [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He could only trudge back into the narrow dark.
[ترجمه گوگل]او فقط می توانست به تاریکی باریک برگردد [ترجمه ترگمان]فقط می توانست راه را در تاریکی باریک راه بدهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We trudge through thick grass, bright green matted fur in its soaked richness.
[ترجمه گوگل]ما از میان چمن های ضخیم، خزهای مات شده سبز روشن در غنای خیس آن می چرخیم [ترجمه ترگمان]به راه خود ادامه می دهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Their life had become a never-ending trudge to keep the Looms of the necromancer weaving dreadful enchantments.
[ترجمه گوگل]زندگی آنها تبدیل به یک تله بی پایان شده بود تا بافندگیهای نروکومسر را در حال بافتن افسونهای وحشتناک نگه دارند [ترجمه ترگمان]زندگی آن ها هیچ گاه به پایان نرسیده بود که the را از سحر و جادو دور نگه دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. And we trudge through the winter and into the spring of the first bombing year.
[ترجمه گوگل]و ما در طول زمستان و بهار اولین سال بمباران راه می رویم [ترجمه ترگمان]و در طول زمستان و در بهار سال اول بمب گذاری، راه پیمایی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
قدم اهسته (اسم)
goose step, lockstep, trudge
راهپیمایی با زحمت (اسم)
trudge
با خستگی راه رفتن (فعل)
trudge
انگلیسی به انگلیسی
• walk laboriously, walk heavily, plod, tramp; walk if you trudge somewhere, you walk there with slow, heavy steps. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. they set off for the long trudge home.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ "The hikers trudged through the thick mud on the trail, panting and sweating in the heat. " "He trudged home from work, his feet dragging in the snow. " "The soldiers trudged through the jungle, their packs weighing them down and their feet blistered from the long march. "
سنگین قدم برداشتن ناشی از خستگی یا وخامت اوضاع
خود را به زور کشیدن
عَنر عَنر :D منبع واژه یاب: کنایه از پیمودن یک مسافت نالازم: پا شده عنرعنر آمده تا این جا که فضولی ما را بکند
با خستگی راه رفتن We were trudging after 2h of wandering in the desert ( ما پس از دو ساعت سرگردانی در بیابان با خستگی راه میرفتیم )
با هِن هِن راه رفتن
به زحمت و به آرامی راه رفتن ناشی از خستگی کشان کشان راه رفتن To walk heavily, laboriously with a lot of effort