truculent

/ˈtrəkjələnt//ˈtrʌkjʊlənt/

معنی: وحشی، بی رحم، سبع، ژیان، خشن، قصی القلب
معانی دیگر: درنده، دد، دد منش، قسی القلب، ظالم، (به ویژه سخن یا نگارش) تند، رنج انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: truculently (adv.), truculence (n.), truculency (n.)
(1) تعریف: extremely hostile or belligerent; inclined to fight.
مترادف: bellicose, belligerent, combative, pugnacious, warlike
متضاد: amiable, cooperative
مشابه: aggressive, antagonistic, contentious, ferocious, hostile, martial, militant, offensive, violent

- The prisoner's truculent attitude made a bad impression on the parole board.
[ترجمه گوگل] برخورد قاطعانه زندانی تأثیر بدی بر هیئت آزادی مشروط گذاشت
[ترجمه ترگمان] رفتار خشن او روی صفحه آزادی مشروط تاثیر بدی گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: savagely and fiercely cruel or harsh; brutal.
مترادف: barbarous, bestial, brutal, brute, brutish, cruel, ferocious, inhuman, merciless, pitiless, ruthless, savage, unsparing, vicious
مشابه: abusive, diabolical, evil, feral, fiendish, fierce, malevolent, malicious, mean, rampant, sadistic, violent

جمله های نمونه

1. I found him truculent and unpleasant.
[ترجمه seyed Jalal] بنظرم ( او ) فردی عصبی و بد قلق ( اصطلاحا نچسب ) است.
|
[ترجمه گوگل]او را خشن و ناخوشایند یافتم
[ترجمه ترگمان]او را عصبانی و خشمگین یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He became very truculent and started arguing with me angrily.
[ترجمه گوگل]او خیلی بداخلاق شد و با عصبانیت با من بحث کرد
[ترجمه ترگمان]او عصبانی شد و با عصبانیت با من بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'What do you want?' he asked, sounding slightly truculent.
[ترجمه گوگل]'چه چیزی می خواهید؟' او با صدای کمی خشن پرسید
[ترجمه ترگمان]تو چی می خو ای؟ او که کمی عصبی شده بود، پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No sign of a truculent Grimsby or a pugnacious Pontefract yet, but I wouldn't hold your breath.
[ترجمه گوگل]هنوز هیچ نشانه ای از یک گریمزبی خشن یا یک پونتفرکت خصمانه وجود ندارد، اما من نمی خواهم نفس شما را حبس کنم
[ترجمه ترگمان]هنوز هیچ اثری از a truculent یا pugnacious دیده نمی شد، اما من نفس تو را حبس نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was particularly obnoxious to the truculent Arista.
[ترجمه گوگل]این امر به ویژه برای آریستای خشن بسیار ناپسند بود
[ترجمه ترگمان]این موضوع بسیار زننده و نفرت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No-Eyes, bored and truculent, saw the very same things but saw them as boring and limited.
[ترجمه گوگل]چشم های نه، بی حوصله و خشن، همان چیزها را می دیدند اما آنها را خسته کننده و محدود می دیدند
[ترجمه ترگمان]نه - چشمانی خسته و وحشی، چیزهای بسیار مشابهی را می دید، اما آن ها را خسته کننده و محدود می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The National Assembly was being truculent over the budget proposals.
[ترجمه گوگل]مجلس شورای ملی در مورد پیشنهادهای بودجه سختگیر بود
[ترجمه ترگمان]مجلس ملی در مورد طرح های بودجه ای عصبانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company had weathered intemperate climates, truculent soldiers, and cat-sized rats in one place they stayed along the tour.
[ترجمه گوگل]این شرکت در یک مکان که در طول تور اقامت داشتند، آب و هوای معتدل، سربازان خشن و موش هایی به اندازه گربه را تحمل کرده بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت از آب و هوای تند، سربازان وحشی و موش های صحرایی در یک مکان در طول تور استفاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He become very truculent and start argue with me angrily.
[ترجمه گوگل]او خیلی بداخلاق می شود و با عصبانیت با من بحث می کند
[ترجمه ترگمان]عصبانی شد و با من بحث کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was his usual aspect, and a truculent one.
[ترجمه گوگل]این جنبه همیشگی او بود و جنبه ای سخت
[ترجمه ترگمان]این حالت عادی و a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was seen as truculent, temperamental, too unwilling to tolerate others.
[ترجمه گوگل]او را فردی خشن، با خلق و خو و بیش از حد حاضر به تحمل دیگران نمی دانستند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان آدم وحشی و عصبی دیده می شد و نمی خواست دیگران را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gallagher was truculent as though he knew he were going to be beaten.
[ترجمه گوگل]گالاگر به گونه‌ای پرحاشیه بود که گویی می‌دانست قرار است کتک بخورد
[ترجمه ترگمان]گلگر چنان خشمگین بود که گفتی می خواهد کتک بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was in no truculent state of mind now.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر در هیچ حالت روحی وخیم نبود
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر عقلش به کار رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

بی رحم (صفت)
brute, brutal, atrocious, cruel, merciless, relentless, bloodthirsty, pitiless, butcherly, dispiteous, uncharitable, unrelenting, unmerciful, stony-hearted, truculent

سبع (صفت)
fierce, brute, wild, savage, ferocious, atrocious, lupine, murderous, rapacious, truculent

ژیان (صفت)
fearful, fierce, ferocious, terrible, gruesome, dreadful, ghastly, fearsome, atrocious, ravening, frightful, horrible, predacious, hair-raising, raptorial, rapacious, spine-chilling, truculent

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

قصی القلب (صفت)
truculent

انگلیسی به انگلیسی

• cruel; harsh; destructive
a truculent person is bad-tempered and aggressive.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Slightly aggressive or combative 🥊
🔍 مترادف: Pugnacious
✅ مثال: His truculent demeanor made others wary of approaching him
خشن
مثال: His truculent attitude made it difficult to work with him.
نگرش خشن او باعث مشکل در کار با او می شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
کسی که نمیشه باهاش بحث کردو فوری عصبانی و پرخاشگر میشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : truculence
✅️ صفت ( adjective ) : truculent
✅️ قید ( adverb ) : truculently
بسیار عصبانی. آماده ی دعوا

بپرس