truckle

/ˈtrʌkl̩//ˈtrʌkl̩/

معنی: چرخ، با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن، چاپلوسی کردن
معانی دیگر: (در اصل) چرخ کوچک یا بلبرینگ، چرخک، چرخه، (مخفف: truckle bed) تختخواب چرخدار، با چر  کوچک مخصوص غلتاندن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: truckles, truckling, truckled
• : تعریف: to act in a servile manner; submit tamely (usu. fol. by to).
مشابه: grovel, kowtow
اسم ( noun )
(1) تعریف: a low bed on casters to be rolled under another bed when not in use; trundle bed.

(2) تعریف: a small roller or wheel.

جمله های نمونه

1. China has never truckled to superpowers.
[ترجمه گوگل]چین هرگز به سمت ابرقدرت ها نرفته است
[ترجمه ترگمان]چین هیچ وقت به ابرقدرت تبدیل نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He got his position by truckling to his boss.
[ترجمه گوگل]او موقعیت خود را با کامیون نزد رئیسش به دست آورد
[ترجمه ترگمان] موقعیتش رو با \"truckling\" به رئیسش داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I hate to truckle to my superiors.
[ترجمه گوگل]من از کامیون سواری برای مافوقم متنفرم
[ترجمه ترگمان]من از تسلیم شدن به superiors متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't truckle under to unreasonable demands.
[ترجمه گوگل]زیر بار خواسته های غیرمنطقی نروید
[ترجمه ترگمان]تسلیم خواسته های غیر منطقی نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You need not truckle to your aunt like that, you are a grown woman now.
[ترجمه گوگل]لازم نیست اینطوری به عمه ات بروی، تو الان یک زن بالغ هستی
[ترجمه ترگمان]لازم نیست که در این صورت به aunt بروی، حالا دیگر زن بالغی شده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This country will never truckle to bullies.
[ترجمه گوگل]این کشور هرگز به سراغ قلدرها نخواهد رفت
[ترجمه ترگمان]این کشور هرگز در برابر زورگویی تسلیم نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am sick of having to truckle to my superiors.
[ترجمه گوگل]حالم به هم می خورد که مجبورم با کامیون به مافوق خود بروم
[ترجمه ترگمان]من از تسلیم شدن به superiors خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرخ (اسم)
loop, rhomb, cycle, turn, axle, wheel, cart, flywheel, wimple, gyrostabilizer, kestrel, trindle, strophe, truckle

با چرخ کوچک مخصوص غلتاندن (فعل)
truckle

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• grovel, act servilely, submit

پیشنهاد کاربران

بپرس