اسم ( noun )
• (1) تعریف: any of a number of large vehicles used for transporting freight or other loads.
• (2) تعریف: a two-wheeled barrow used for transporting heavy objects.
• (3) تعریف: a flat, wheeled platform often used for transporting loads in a freight yard or warehouse.
• (4) تعریف: a swiveling frame with one or more sets of wheels, placed under each end of a railroad or subway car.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trucks, trucking, trucked
حالات: trucks, trucking, trucked
• : تعریف: to transport or convey by truck.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to drive a truck.
• (2) تعریف: to transport goods by truck.
• (3) تعریف: (informal) to proceed in a casual, unhurried manner.
• مشابه: tool
• مشابه: tool
- I was trucking over to my friend's house.
[ترجمه گنج جو] داشتم خودمو به خونه ی دوستم می رسوندم.|
[ترجمه علی موسی زاده] من به خانه دوستم نقل مکان کردم.|
[ترجمه گوگل] من با کامیون به خانه دوستم می رفتم[ترجمه ترگمان] من داشتم به خونه دوستم ادامه می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: bartered goods.
• مشابه: bargain, barter
• مشابه: bargain, barter
• (2) تعریف: (informal) relations; dealings.
- We want no truck with that dishonest company.
[ترجمه گنج جو] اکنون دیگه ما با اون شرکت بد عهد و دروغگو هیچگونه معامله ای نخواهیم داشت.|
[ترجمه علی موسی زاده] ما نمی خواهیم هیچ گونه معامله ای با آن شرکت بد عهد داشته باشیم.|
[ترجمه گوگل] ما هیچ کامیونی با آن شرکت نادرست نمی خواهیم[ترجمه ترگمان] ما با این شرکت غیر شرافتمندانه ای چیزی نمی خواهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: trucks, trucking, trucked
حالات: trucks, trucking, trucked
• : تعریف: to exchange or barter.
• مشابه: barter
• مشابه: barter
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to exchange or barter goods.
• مشابه: barter
• مشابه: barter