• (1)تعریف: a stoppage or ending of armed conflict by mutual agreement of warring parties; armistice. • مترادف: armistice, cease-fire • مشابه: halt, modus vivendi, peace, respite, suspension
• (2)تعریف: an agreement establishing a stopping of hostilities; peace treaty. • مترادف: armistice, cease-fire • مشابه: accord, agreement, pact, peace, treaty
جمله های نمونه
1. Our enemy has greatly strengthened during the truce talks.
[ترجمه حسين ب ح] کشمکش
|
[ترجمه گوگل]دشمن ما در جریان مذاکرات آتش بس بسیار تقویت شده است [ترجمه ترگمان]دشمن ما در طول مذاکرات آتش بس به شدت تقویت شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They agreed to call a truce .
[ترجمه گوگل]آنها موافقت کردند که آتش بس برقرار کنند [ترجمه ترگمان]موافقت کردند که آتش بس اعلام کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. A truce was declared between the two armies.
[ترجمه گوگل]آتش بس بین دو ارتش اعلام شد [ترجمه ترگمان]آتش بس بین دو ارتش اعلام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. A temporary truce had been reached earlier that year.
[ترجمه گوگل]اوایل همان سال یک آتش بس موقت حاصل شده بود [ترجمه ترگمان]یک آتش بس موقت در اوایل همان سال به دست آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The argument resolved itself into an uneasy truce.
[ترجمه گوگل]این بحث به یک آتش بس ناآرام ختم شد [ترجمه ترگمان]بحث به آتش بس موقت تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He welcomed the truce, but pointed out it was of little comfort to families spending Christmas without a loved one.
[ترجمه گوگل]او از آتش بس استقبال کرد، اما اشاره کرد که برای خانواده هایی که کریسمس را بدون عزیزی سپری می کنند، آرامش چندانی ندارد [ترجمه ترگمان]او از متارکه جنگ استقبال کرد، اما اشاره کرد که برای خانواده هایی که کریسمس را بدون دوست داشتن سپری می کنند آرامش اندکی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The hot weather gave the old man a truce from rheumatism.
[ترجمه زهره] هوای گرم قدری رماتیسم پیرمرد را بهتر کرد
|
[ترجمه گوگل]هوای گرم پیرمرد را از رماتیسم نجات داد [ترجمه ترگمان]باد گرمی از رماتیسم به پیرمرد ادامه داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There was an uneasy truce between Alex and Dave over dinner.
[ترجمه گوگل]بین الکس و دیو هنگام شام، آتش بس ناآرامی برقرار شد [ترجمه ترگمان]یک آتش بس موقت بین الکس و دیو در طول شام وجود داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The two-day truce collapsed in intense shellfire.
[ترجمه گوگل]آتش بس دو روزه در تیراندازی شدید فروپاشید [ترجمه ترگمان]آتش بس دو روزه در shellfire درهم فرو ریخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A truce has been patched up.
[ترجمه گوگل]آتش بس بسته شده است [ترجمه ترگمان]آتش بس برقرار شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. That peace often looked like a brief truce before the next plunge into war.
[ترجمه گوگل]آن صلح اغلب مانند یک آتش بس کوتاه قبل از فرو رفتن بعدی در جنگ به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]این آرامش اغلب مانند یک آتش بس کوتاه قبل از فرو رفتن در جنگ به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The two sides called a truce to avoid further bloodshed.
[ترجمه گوگل]دو طرف برای جلوگیری از خونریزی بیشتر آتش بس دادند [ترجمه ترگمان]طرفین خواهان آتش بس برای جلوگیری از خونریزی بیشتر شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The guerrillas have called a one-month truce.
[ترجمه گوگل]چریک ها آتش بس یک ماهه اعلام کرده اند [ترجمه ترگمان]چریک ها آتش بس یک ماهه اعلام کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The priest helped to negotiate a truce between the warring sides.
[ترجمه گوگل]کشیش به مذاکره برای آتش بس بین طرفین درگیر کمک کرد [ترجمه ترگمان]کشیش به مذاکره در مورد آتش بس میان طرفین درگیر کمک کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The white flag is a symbol of a truce or surrender.
[ترجمه گوگل]پرچم سفید نماد آتش بس یا تسلیم است [ترجمه ترگمان]پرچم سفید نماد آتش بس یا تسلیم است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• armistice, cease fire; relief from trouble a truce is an agreement between two people or groups to stop fighting or arguing for a short time.
پیشنهاد کاربران
An agreement between opposing sides in a battle, competition, or conflict to temporarily stop fighting. “Truce” is often used to describe a period of calm or peace during a larger conflict. توافقی بین طرف های مقابل در نبرد ( رقابت یا درگیری ) برای توقف موقت جنگ. ... [مشاهده متن کامل]
"Truce" اغلب برای توصیف یک دوره آرامش یا صلح در طول یک درگیری بزرگتر استفاده می شود. *************************************************************************************************** مثال؛ For instance, two rival gangs might agree to a truce to prevent further violence. In a war context, a truce might be declared to allow for the exchange of prisoners or to provide humanitarian aid. Two siblings who are constantly arguing might agree to a truce and stop fighting for a day.
یک گونه سازش است. آتش بس برابر این واژه هست ولی خودش نیست. Truce یک سازش کوتاه است که می تواند به سوی آشتی برود.
Call a ) ceasefire/truce/armistice ) همشون به معنی آتش بس هستند و همشون هم موقتی هستند تا اینکه به یک peace agreement برسن و جنگ end بشه. اون دوستمون که لایک زیادی هم گرفته به اشتباه عنوان کرده armistice آتس بس دائمی هست که غلط هست.
آتش بس ( موقت ) اسم قابل شمارش معنا : an agreement between enemies or opponents to stop fighting, arguing, etc. , for a certain period of time // an agreement between enemies or opponents to stop fighting or arguing for a certain time ... [مشاهده متن کامل]
مثال ها : ◀️ They called/proposed a truce. ◀️ There's been an uneasy truce between her and her parents for the past several months. ◀️ They broke the truce. [=they began fighting when there was an agreement not to fight] مترادف هاش : ceasefire / armistice / suspension of hostilities / cessation of hostilities / peace / break / respite / lull / moratorium / treaty / peace treaty / let - up
✔️ قرارداد آتش بس و متارکه موقت جنگ Meaning: a stoppage or ending of armed conflict by mutual agreement of warring parties 💠 A Yemen peace plan would consist of three phases with the first involving “a truce and the re - opening of airports, roads and seaports”, he said ... [مشاهده متن کامل]
“The second phase would involve a political dialogue to reach an agreement among all the political parties. The third phase would be a transitional period that will last for two years, ” Alharbi said Aljazeera. com@
truce ( علوم نظامی ) واژه مصوب: متارکۀ جنگ تعریف: توقف موقت مخاصمه و تمامی اقدامات جنگی با توافق طرفین
Ceasefire
Negotiate a truce یعنی مذاکره برای اتش بس
آتش بسی که موقت هست call a truce ceasefire: اتش بس برای مدت زمانی معلوم برای مذاکره و رسیدن به توافق armistice: اتش بس بعد از توافق قطعی و رسمی
آتش بس
وقتی به کسی دست دراز می کنی می گی truceیعنی بیا آشتی کنیم