• (1)تعریف: one who is absent without permission, esp. from a school. • مشابه: absentee, delinquent, no-show
• (2)تعریف: one who shirks a duty or obligation. • مترادف: shirker, slacker • مشابه: absentee, delinquent, do-nothing, dodger, goof-off, loafer
صفت ( adjective )مشتقات: truancy (n.)
• (1)تعریف: absent, esp. from school, without permission. • مشابه: absent, absent without leave
• (2)تعریف: neglectful of a duty or obligation. • مترادف: delinquent, derelict, negligent, remiss • مشابه: careless, do-nothing, idle, lax, lazy, neglectful, slack
جمله های نمونه
1. play truant
از مدرسه فرار کردن،وظیفه نشناسی کردن
2. . . . will bring to school a truant child (even) on friday
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
3. . . . will bring to school a truant child on fridays
. . . جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
4. She often played truant and wrote her own sick notes.
[ترجمه ali YL] او اغلب از مدرسه فرار می کرد و برگه های مرخصی خودش را می نوشت
|
[ترجمه گوگل]او اغلب اوقات فرار می کرد و یادداشت های بیماری خود را می نوشت [ترجمه ترگمان]او اغلب از مدرسه فرار می کرد و یادداشت های روزانه اش را می نوشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I found the truant throwing stones in the river.
[ترجمه گوگل]من فراری را پیدا کردم که در رودخانه سنگ پرتاب می کرد [ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که بچه ها سنگ پرت میکنن تو رودخونه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Nick was truant seven days this month.
[ترجمه گوگل]نیک در این ماه هفت روز غیبت داشت [ترجمه ترگمان]نیک در این ماه هفت روز از مدرسه فرار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I'll never fatten my students into playing truant.
[ترجمه گوگل]من هرگز شاگردانم را فربه نخواهم داد که گریزان بازی کنند [ترجمه ترگمان]من هرگز دانش آموزان خود را برای بازی کردن از مدرسه پروار نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The child was punished for playing truant.
[ترجمه گوگل]این کودک به دلیل بازی در مدرسه تنبیه شد [ترجمه ترگمان]بچه برای فرار کردن تنبیه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Once, for example, a truant officer came knocking on the door of our rooming house in Dublin, Mississippi.
[ترجمه گوگل]برای مثال، یک بار یک افسر فراری آمد و در خانه اتاق ما در دوبلین، می سی سی پی را زد [ترجمه ترگمان]برای مثال، یک مامور گریز از مدرسه به در خانه ما در دابلین، میسیسیپی، حمله کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When Tom played truant again, his mother as mad as a wet hen.
[ترجمه گوگل]وقتی تام دوباره فرار کرد، مادرش مثل یک مرغ خیس دیوانه بود [ترجمه ترگمان]وقتی تام دوباره از مدرسه فرار می کرد مادرش مثل یک مرغ خیس دیوانه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Husbands will play truant, you know.
[ترجمه گوگل]میدونی شوهرها فراری بازی میکنن [ترجمه ترگمان] تو می دونی که \"چارلز\"، از مدرسه فرار می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In my last year I played truant a lot.
[ترجمه گوگل]در سال آخر عمرم خیلی فراری بازی کردم [ترجمه ترگمان]در سال آخر، من یک مدرسه دیگر را بازی می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Mother gave me a dressing down for playing truant.
[ترجمه گوگل]مادر برای فرار از مدرسه به من پانسمان داد [ترجمه ترگمان]مادر برای بازی کردن به من لباس پوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Little Boys who play truant from school are unimaginative.
[ترجمه گوگل]پسرهای کوچکی که از مدرسه فرار می کنند، بی خیال هستند [ترجمه ترگمان]بچه های کوچک که از مدرسه فرار می کنند، بی unimaginative [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Peter was skinned for playing truant.
[ترجمه گوگل]پیتر به خاطر فرار از مدرسه پوست کنده شد [ترجمه ترگمان]پیتر به خاطر بازی کردن پوست از خود بی خود شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one who stays out of school without permission, one who is absent; one who evades his responsibilities a truant is a child who stays away from school without permission.
پیشنهاد کاربران
to miss school without permission
دانش آموزی که از مدرسه فرار کرده A student who stays out of school illegally and without permission
دانش آموز فراری
اگر فکر کنید کلمه ای مثل ( دَررُو ) یک واژه انگلیسی باشد و مانند کلمه ( تِرواِنت ) اکنون میخواهید ترجمه اَش کنید. تمام معانی ذکرشده با کلمه دَررُو مطابقت دارد. پس در یک کلام میشود گفت که: ( ( truant=دَررُو ) )