• (1)تعریف: any of various hand tools having a flat blade, used for working with plaster, cement, and the like.
• (2)تعریف: a hand tool with a broad curved blade used for scooping dirt, as in gardening.
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: trowels, troweling, troweled
• : تعریف: to deposit, work, smooth, or remove with or as if with a trowel.
جمله های نمونه
1. He was laying on the flattery with a trowel.
[ترجمه گوگل] او داشت تعریف و تمجید میکرد
|
[ترجمه گوگل]با ماله روی چاپلوسی دراز کشیده بود [ترجمه ترگمان]داشت با بیلچه چاپلوسی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He was laying the flattery on with a trowel.
[ترجمه گوگل]چاپلوسی را با ماله می گذاشت [ترجمه ترگمان]داشت تعریف و تمجید می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Buffallo, however, have come up with a good trowel at a very modest price.
[ترجمه گوگل]با این حال، بوفالو یک ماله خوب با قیمتی بسیار مناسب ارائه کرده است [ترجمه ترگمان]با این حال، Buffallo با یک بیلچه خوب همراه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If all this were laid on with a trowel, the reader's patience would quickly wear thin.
[ترجمه گوگل]اگر همه اینها را با ماله می گذاشتند، صبر خواننده به سرعت از بین می رفت [ترجمه ترگمان]اگر همه این ها را باخود حمل می کردند، صبر و شکیبایی خواننده به زودی ضعیف می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Helen drove her rusty trowel deep into the warm black soil.
[ترجمه گوگل]هلن ماله زنگ زده خود را به عمق خاک سیاه گرم برد [ترجمه ترگمان]هلن her را در خاک سیاه و گرم فرو برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. After pouring the footings, trowel the top so it is smooth and level.
[ترجمه گوگل]بعد از ریختن پایه ها، روی آن را ماله کنید تا صاف و همسطح شود [ترجمه ترگمان]پس از ریختن the در بالای آن، سطح صاف و صاف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Spurred by some odd impulse, he threw the trowel as far as he could.
[ترجمه گوگل]او با تحریک برخی انگیزه های عجیب، ماله را تا آنجا که می توانست پرتاب کرد [ترجمه ترگمان]با حرکتی ناگهانی بیل را به کناری انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I stroked the long handle of the trowel, wondering if my father had a name for that stick of his.
[ترجمه گوگل]دسته بلند ماله را نوازش کردم و فکر کردم که آیا پدرم برای آن چوبش اسمی دارد؟ [ترجمه ترگمان]باخود گفتم که آیا پدرم اسم این عصا را دارد یا نه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Use a trowel to collect about 1 kg of sediment from the bottom of the stream.
[ترجمه گوگل]از ماله برای جمع آوری حدود 1 کیلوگرم رسوب از کف رودخانه استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از یک بیلچه برای جمع آوری حدود ۱ کیلوگرم رسوب از کف رود استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That was laid on with a trowel.
[ترجمه گوگل]که با ماله روی آن گذاشته شد [ترجمه ترگمان]با بیلچه بخاری دیواری چیده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. With her trowel she turned the soil over and over, and smoothed and patted it firm.
[ترجمه گوگل]با ماله اش خاک را بارها و بارها می چرخاند و صاف می کند و محکم می کند [ترجمه ترگمان]با بیلچه خاک را روی زمین و روی آن کشید و صاف کرد و دستی به آن زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Common tools include the trowel, penknife and brush.
[ترجمه گوگل]ابزارهای رایج شامل ماله، چاقو و قلم مو هستند [ترجمه ترگمان]ابزار مشترک شامل بیلچه، قلم تراش و قلم مو است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. 'I really don't feel too good,' I croaked, laying it on with a trowel.
[ترجمه گوگل]با ماله دراز کشیدم: «واقعاً احساس خوبی ندارم » [ترجمه ترگمان]غریدم: من واقعا احساس خوبی ندارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ماله (اسم)
malay, trowel
بیلچه باغبانی (اسم)
trowel, scuffle hoe
ماله کشیدن (فعل)
trowel
تخصصی
[عمران و معماری] ماله - کمچه - ماله آهنی - ماله بنایی - ماله کاری کردن
انگلیسی به انگلیسی
• hand tool with a flat face that is used to spread plaster and cement; hand tool with a curved blade used in gardening a trowel is a small garden tool with a curved, pointed blade used for weeding and planting. a trowel is also a small tool with a flat blade that is used for spreading cement.
پیشنهاد کاربران
trowel 2 ( n ) =a small tool with a flat blade, used in building for spreading cement or plaster
trowel 1 ( n ) ( traʊəl ) =a small garden tool with a curved blade for lifting plants and digging holes
بیلچه
ابزار آلات مختلف به انگلیسی: toolbox = جعبه ابزار bolt = پیچ 🔩 screw = پیچ ❗️نکته: هم screw و هم bolt به معنای پیچ هستند اما تفاوت آنها در این است که bolt به مهره و واشر برای سفت شدن نیاز دارد اما screw بدون مهره و واشر سفت می شود ... [مشاهده متن کامل]
nut = مهره nail = میخ washer = واشر screwdriver = پیچ گوشتی 🪛 Philips screwdriver = پیچ گوشتی چهارسو flathead screwdriver / slotted screwdriver / flat blade screwdriver = پیچ گوشتی دو سو bradawl = درفش wrench ( American ) / spanner ( British ) = آچار adjustable spanner ( British ) / monkey wrench ( American ) = آچار فرانسه pipe wrench = آچار شلاقی hammer = چکش 🔨 claw = میخ کشِ چکش mallet = پتک saw / handsaw = اره 🪚 chainsaw = اره برقی circular saw = اره گرد، اره چرخی hacksaw = اره آهن بُر coping saw = اره مویی two man saw = اره دو دست ax / axe =تبر 🪓 wirecutter = سیم چین pliers = انبردست needle - nose pliers / long - nose pliers / snipe - nose pliers = دَم باریک angle grinder = سنگ فرز drill = درل electric drill = دریل برقی bit = مته paint roller = غلطک رنگ زنی utility knife = کاتر، تیغ موکت بری file = سوهان flashlight = چراغ قوه 🔦 plastering trowel = ماله گچ کاری، ماله کشته کشی trowel = بیلچه shovel = بیل spade = بیل ❗️تفاوت بین spade و shovel را با یه سرچ ساده در گوگل می توانید مشاهده کنید plane = رنده نجاری spirit level = تراز، تراز سنج vice ( British ) / vise ( American ) = گیره ❗️این گیره با گیره های معمولی که به طور روزمره از آنها استفاده می کنیم فرق دارد. عکس های آن را با سرچ در گوگل مشاهده کنید tape measure = متر ( نواری ) rake = چنگک wheelbarrow / barrow = فرغون
trowel ( علوم و فنّاوری غذا - قهوه پژوهی ) واژه مصوب: قاشقک برشته کاری تعریف: افزاره ای که در بخش پیشین دستگاه برشته کاری قرار دارد و برای نمونه گیری از دانه های قهوه در حین فرایند برشته کاری به کار می رود